نقدی بر ۴ فیلم جشنواره فجر/ «به وقت شام»؛ فیلمی هیجان‌انگیز روی آسمان

 یادداشت‌هایی برای فیلم‌های «ماهورا»، «بانو قدس ایران»، «به وقت شام» و «اتاق تاریک»

به گزارش خبرگو ، قصه‌ای که ظاهرااز روی یک اتفاق واقعی نوشته شده دستمایه «ماهورا» است. روایت روان و کم لکنت اینقصه عاشقانه و تراژیک در روزهای اول جنگ، فیلم را به یک اثر پذیرفتنی بدل کردهاست. کارگردانی، موسیقی، فیلمبرداری و بازی‌ها خوب و بالاتر از انتظار است. شایداگر ساختمان فیلمنامه طراحی دقیق‌تری می‌یافت و یکی از قصه‌ها پررنگ تر از بقیه پیشمی‌رفت با فیلم موثرتری روبه‌رو بودیم. رنگ قصه‌های فرعی‌گاه زیاد می‌شود و قصهاصلی به فراموشی سپرده می‌شود.

 

۲.۵ ستاره از ۵

 

بانو قدس ایران/ مصطفی رزاق کریمی

همسران مقاماتتراز اول جمهوری اسلامی در طول تاریخ نزدیک به ۴ دهه ای حیات نظام، معمولا در حاشیهبوده‌اند و کمتر در انظار عمومی ظاهر شده‌اند حتی همسر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی کهبیش از سایرین -به نام-  برای عموم شناختهشده است نیز چندان چهره رسانه‌ای به حساب نمی‌آید و اطلاعات محدودی از او در دسترسعموم است.

 

شخصیت، سلوک ومنش همسران سران، همواره مخفی مانده و شاید پس از مرگ، روایاتی از سوی نزدیکانگفته شود و یا مستندی از این روایات ساخته شود از این رو می‌توان آنها را چهره‌هاییرازآلود و کنجکاوی برانگیز در تاریخ معاصر ایران به حساب آورد.

همسر امام خمینی(ره)یکی از این زنان است. بانو خدیجه ثقفی که به گواهی اطلاعات موجود و روایت نزدیکان،بانویی اشرافی و از نوادگان ناصرالدین شاه بود و پدرش خزانه دار قاجار. در رفاهکامل می‌زیست و یک قرن پیش زبان فرانسه را آموخته بود.

حالا مصطفی رزاقکریمی فیلمی ساخته که به شرح زندگی ایشان می‌پردازد و تلاش می‌کند زوایای پنهانشخصیت «خانم» را با استفاده از بازخوانی نامه‌های به‌جا مانده از ایشان و روایاتمختلف بستگان و آشنایان، آشکار کند. طبعا صدا، عکس‌ها و تصاویر محدودی از سوژه اصلیوجود دارد و فیلمساز تلاش کرده بیشتر با استفاده از ابزار موجود، این شخصیت را درذهن بیننده بسازد.

آنچه از فیلم«بانوی قدس ایران» موجود منتج می‌شود همسر امام یک خانم مرفه از خانواده‌ای متدیناست که با یک طلبه ساده و تهیدست ازدواج می‌کند و مسیر زندگی‌اش عوض می‌شود. آنطلبه بعدها به مبارزه سیاسی برمی‌خیزد، به تبعید می‌رود و خانم، علاوه بر سختی‌هایبسیار که در این مسیر تحمل می‌کند، دو فرزندش را از دست می‌دهد و سپس امام را نیزو ۲۰ سال پس از ایشان در می‌گذرد. او را زنی قدرتمند، منظم و مدرن می‌دانند ورابطه عاطفی او با امام را بسیار قوی و خاص تصویر می‌کنند.

فیلم اما دراستناد بخشیدن به این ادعاها توفیق چندانی ندارد و حرف‌ها در مرحله توصیف و ستایشصرف متوقف می‌مانند و گاه حتی نکات و اطلاعات تکراری و کلی را یادآوری می‌کنند.آدم‌های مختلف بارها تکرار می‌کنند که خانم قوی بود و خانم اشراف‌زاده بود و...

صدایی که از خانمثقفی پخش می‌شود از بخش‌های موثر و مهم فیلم است و اتفاقا لحن و محتوای آن، انتخابکلمات و آهنگ گفتار، بسیار در شخصیت پردازی او موثر است. اشاره به دلخوری از فعالیت‌هایسیاسی امام و .... در صدایی که از ایشان پخش می‌شود وجود دارد و از نکات جذابی استکه به شخصیت خانم ثقفی و تصور رابطه‌اش با امام بسیار بُعد می‌دهد و کاش ‌از زباننزدیکان بازتر می‌شد و در کلیت فیلم گسترش می‌یافت.

عکس ها و یکی دو تکه فیلم موجودهم گرچه بسیار ضروری و باارزشند ولی چیزی به تلقی و برداشت ما از شخصیت اضافه نمی‌کنند.به گمانم شاید می‌شد با طرح محورها و سوالات جزئی‌تر و مصداقی‌تر، حرف‌های بهتریاز گفت وگو شوندگان شنید.

من به عنوان بینندهکنجکاو این فیلم نمی‌دانم بانو ثقفی که می‌گویند این‌همه قوی و مقتدر بوده، چه تاثیریبر امام یا تصمیمات ایشان داشته و آیا اصولا چنین تاثیری وجود داشته است؟ اینکه ایشانسختی‌های مادی تبعید و فشار غربت را با صبوری و عشق به همسرش تحمل کرده، آیا معنایاقتدار را به تمامی منتقل می‌کند و کافیست؟ این خانم مقتدر چه تاثیری بر شخصیتفرزندانش گذاشته؟ بر تحصیل کردنشان و حتی منش و سلوکشان. مشارکت او با امام در تربیتفرزندان چگونه بوده؟

در مدت تبعیدامام در عراق، کم نبودند کسانی که از ایران به دیدار امام و خانواده ‌ایشان می‌رفتندو خود من چند روایت مستقیم شنیده‌ام از کسانی که در مدت تبعید، با آنان دیدار کرده‌اندو حتی خاطرات مستقیم از خانم ثقفی داشتند. مدت زندگی در نجف در فیلم تنها از زبانکسانی روایت شده که یا حضور نداشته‌اند و شنیده‌هایشان را نقل می‌کنند و یا مثلنوه‌های امام کودک بوده‌اند و خاطرات روشنی ندارند. همسر مرحوم مصطفی خمینی هم کهچندان در این باره چیزی نمی‌گوید. شاید چهره‌ای مثل مرحوم طاهره دباغ و دیگرانی نظیراو که هم در نجف و هم در فرانسه همراه خانواده امام بودند می‌توانست کمک بیشتری بهاطلاعات ما کند(که البته نمی‌دانم اصولا زمان شروع ساخت فیلم با زمان حیات ایشانمتناسب هست یا خیر). البته تصاویری از خانم دباغ هم با این موضوع موجود هست که طبیعتافیلمساز از وجود انها مطلع بوده‌است.

و من با کمالتعجب جای یکی دونامه به شدت عاطفی از خانم ثقفی به امام را که قبلا خوانده بودم درفیلم خالی دیدم. حتی دوسه عکس معروف از ایشان در کنار امام دیده‌ام که در فیلم بهچشم نمی‌خورند. به هرحال وقتی درباره شخصیتی فیلم می‌سازیم که تا این حد عکس و تصویراز او کم است، چشم پوشیدن از یکی دوعکس هم اهمیت پیدا می‌کند.

می‌شود حدس زدلااقل پس از فوت امام، نوه‌ها و نبیره‌ها حتما از مادربزرگشان فیلم و عکس بیشتریگرفته باشند و در صورت صحت این گمان، آن متریال می‌توانست بخش تصویری این خلا راپوشش دهد.

نکته مهم دیگریکه گمان می‌کنم می‌توانست در فیلم حضور بیشتری داشته باشد دوران بیست ساله پس ازدرگذشت امام است. فیلم عملا با رحلت امام پایان می‌یابد. اشاره ای کوتاه به درگذشتمرحوم احمد خمینی می‌شود و تمام. به گمانم دوره ۲۰ ساله زندگی ایشان پس از امامعملا به فراموشی سپرده شده است.

نادیده گرفتن یکدوره ۲۰ ساله از زندگی سوژه در یک مستند پرتره را خیلی درک نمی‌کنم. اگر فیلم اززبان برخی از گفتگو شوندگان مدعی است خانم ثقفی به‌عنوان یک چهره مستقل و جدا ازامام ‌نیز ارزشمند و قابل بررسی است، پس نشانه‌های این استقلال کجاست؟ چرا با فوتامام و سید احمد خمینی فیلم به اتمام می‌رسد؟ با این ترتیب که فیلم دقیقا خلاف اینمعنا را منتقل می کند! فیلم وجود خانم را کاملا متکی به مردان خانواده می‌بیند وبا فوت آنان عملا تشخص و هویتی برای سوژه‌اش قائل نیست. آنقدر که به رابطه عاطفیخانم با امام و به‌ویژه آقا مصطفی با جزئیات پرداخته می‌شود به خود خانم پرداختهنمی‌شود.

نکته قابل توجه دیگرآن است که به هرحال بانو ثقفی همسر مهم‌ترین چهره سیاسی تاریخ معاصر بوده‌اند و به‌هیچروی نمی‌توان تصور کرد که ایشان از سیاست جدا و مبرا باشند. حتی اگر فرض کنیم اینانتخاب کارگردان بوده که نخواهد شخصیت خانم ثقفی را به سیاست آغشته کند، باز بهگمانم انتخاب درستی اتفاق نیفتاده است.

جایی از فیلم بهگفت وگوی ایشان با امام پس از قبول قطعنامه اشاره می‌شود. خانم ثقفی به امام می‌گویندکاش پیشنهاد آقای رفسنجانی را می‌پذیرفتید تا ایشان مسئولیت پایان جنگ را قبولکنند و امام نیز پاسخ خانم را می‌دهند. همین جمله نشان می‌دهد خانم ثقفی از جزئیاتخبر داشته‌اند و در جریان جلسات محرمانه امام هم بوده‌اند. حالا یا امام با ایشاندر این موارد صحبت می‌کردند و یا حتی مستقیم تر در جریان بوده‌اند. این وجه اززندگی خانم ثقفی در فیلم کاملا غایب است.

فیلم آنقدر که بهجزئیات فوت امام می‌پردازد به نحوه فوت خانم ثقفی-حتی از زبان نزدیکان- اشاره‌اینمی‌کند و بدون ذکر کوچکترین جزئیات، از آن می‌گذرد. حتی به گمانم در این بخش‌ها،گاهی تمرکزش را بی‌جهت از سوژه اصلی برمی‌دارد، به جزئیات فوت امام می‌پردازد و اورا فراموش می‌کند.

فیلم نقاط عطفمهمی مربوط به روزهای پس از فوت خانم ثقفی را هم نادیده می‌گیرد مثلا سخنرانیمشهور آیت‌الله هاشمی درباره ایشان در همایش بزرگداشت بانوی انقلاب اسلامی در ۲۳فروردین ۹۴. مگر می‌شود از این سخنان چشم پوشید؟ یا اعلام خبر درگذشت ایشان توسطرهبر انقلاب شخص اول مملکت با هر نگاه و رویکردی نکته مهمی است که فیلم از آن عبورکرده است.

گمان می‌کنم فیلمسوالات بسیاری را در ذهن بی‌پاسخ می‌گذارد. اساسا فیلم آدم را قانع نمی‌کند که چراخانم ثقفی را «بانوی انقلاب» می‌دانند و درجه تاثیر و اهمیت بالایی برایش قائلند.این اهمیت فوق العاده کجای فیلم به اثبات می‌رسد؟ و آیا ایشان نقش فعال و اثرگذاریهم داشته‌اند یا همواره یک ناظر منفعل بوده‌اند؟

گرچه می‌شود بهراحتی دریافت که تولید این فیلم چه دشواری‌هایی داشته و همین هم کار ارزشمندی‌است.می‌شود حدس زد برای تولید این فیلم تلاش‌های زیادی شده ولی به گمانم این تلاش، بهنتیجه مطلوب ختم نشده. ساخت یک پرتره از چهره‌ای اینچنین، نیاز به جامعیت بیشتریدارد که متاسفانه کمتر در فیلم به چشم می‌آید. نمی‌توان مدعی شد فیلم به اندازهکافی به شخصیت بانو ثقفی نزدیک شده است و راستش من یکی را به انتظار فیلم دیگریدرباره این موضوع نگه می‌دارد.

 

به وقت شام/ ابراهیم حاتمی‌کیا

آخرین فیلم ابراهیمحاتمی‌کیا غیرایدئولوژیک‌ترین فیلم اوست. یک فیلم حادثه‌ای صرف، بی‌آنکه اساسابخواهد خیلی وارد بحث ایدئولوژیک شود و روی انگیزه‌های قهرمانانش مکث کند. در فیلم،داعشی‌ها را افرادی مضحک و کودن با پرداختی کاریکاتوری می‌بینیم و از انگیزه‌هایمحرک ایرانی‌ها هم چندان مطلع نیستیم. در فیلم می‌شود داعشی‌ها را برداشت و مثلاعراقی‌ها را جایگزین کرد. می‌شود ایرانی‌ها را برداشت و روس‌ها را گذاشت.

 

در فیلم اشاره‌هاییمختصر هم از رابطه دچار مشکل پدر و پسر می‌شنویم و می‌گذریم که معمولا در فیلم‌هایحاتمی‌کیا موتیفی تکرار شونده است. یکی دو متلک دل خنک کن هم می‌شنویم مثل اینکهپسر به پدر می‌گوید: شماها صداهای دور را از صداهای نزدیک بهتر می‌شنوید. یا آن یکیمی‌گوید مگر توی مملکت خودمان کم مشکل داریم... گاهی هم در میانه ماجراها چیزهاییفراموش می‌شود مثلا هواپیماهای روس به صحنه می‌آیند و به یکباره غیب می‌شوند.

در نهایت حاتمی‌کیاخواسته یک فیلم کاملا هیجان‌انگیز روی آسمان بسازد و کمتر شعار بدهد و کمتر قصهبگوید، بیش از شخصیت پردازی، حوادث را خوب در بیاورد و جلوه‌های ویژه برایش اهمیتبیشتری از داستان داشته‌‌. او در راه رسیدن به این هدف موفق شده است. فیلم پرکششیساخته که می‌شود راحت دید و لذت برد و داعش و ماجراهای سوریه را خیلی هم جدینگرفت.

۳ ستاره از ۵

 

«اتاق تاریک»/ روح الله حجازی

یک فیلم که قراراست بار تربیتی داشته باشد و بناست هشداری باشد برای پدرومادرها و جامعه، باخامدستی و تساهل نسبت به ابزار بیانی سینما از دست رفته است.

 

اگر به عنوان فیلمنامهنویس نتوانی بحران داستانی توی ذهنت را به فیلم انتقال دهی و به زبان سینما ترجمهکنی، اگر به عنوان کارگردان نتوانی فیلم را از جایی که باید، شروع کنی و اگر ندانیفیلم را در چهل دقیقه اول چطور سرپا نگهداری، چطور و چه وقت مساله‌ات را طرح کنی وچطور پرداختش کنی و گسترشش بدهی و به مساله کاراکترها بدلش کنی که بعد به مسالهمخاطب تبدیل شود، بازی را بدجوری باخته‌ای.

"اتاق تاریک" تمام این مشکلات را با هم دارد. فیلم، جانندارد، کسالت بار است و حتی نمی‌تواند مساله مهمی که درصدد طرح آن است چه موضوعقضاوت و چه مساله کودک‌آزاری درست "بیان" کند. متاسفانه آنقدر در اینباره بی رمق عمل می‌کند که نه تنها اهمیت مساله منتقل نمی‌شود بلکه فیلم به‌کلی ازدست‌ می‌رود و به سادگی فراموش می‌شود.

۱.۵ ستاره از ۵

منبع: کانال تلگرامی کیوان کثیریان

اصلاح شده سه شنبه, 17 بهمن 1396 08:41

خبرگو
تازه ترین اخبار ایران و جهان

 

تصاویر

Top