به گزارش خبرگو ،
زهرا نژادبهرام:
یک چیز برای من مسلم شده و آن این که میان مسکن یعنی فضاهای بناشده و فضای ذهنی و نیز اقلیم، همسانیهای ناگزیر وجود دارد؛ چنانکه نمیتوان یکی را بدون دست بردن در دیگری تغییر داد و معمولا فضای درون است که مسکن و روح یک شهر را شکل میدهد و میسازد. بشر حس فضا را بدین سبب از دست داده است که سر چشمه تخیل آفرینندهاش خشکیده است؛ او نه تنها دیگر قادر به رویاپردازی نیست٬ بلکه حتی از طرحریزی رویاهای خود نیز ناتوان است.»
داریوش شایگان، «در جستوجوی فضاهای گمشده»، نشر فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵
مرگ به مفهوم رایجش برای شایگان معنا نمیدهد، با آن روح بیقرار و روان در گستره اقلیمها و زمانها نسبتی ندارد. مرگ برایش تنها افقی تازه میگشاید، آسمانی دیگر تا هستی را از منظری فراتر از تمام مرزهایی که در حیات زمینیاش شکسته بود، از نو بنگرد.
مرگ، شایگان را به یک نام ماندگار فرو نمیکاهد، از او یک اسطوره هم نمیسازد، او را به معیاری بدل میکند که طریقه شناخت جهان و اندیشیدن به هستی را با او بشناسیم، بدانیم در جهان بیمرز پیش رویمان چگونه میتوانیم بمانیم، بپاییم، ببالیم، بی آن که گمگشته در گسترهاش تنها به جستوجوی بیفرجام خود گرفتار شویم. شایگان یادمان میدهد چگونه در «عصر مرقعکاری» افقها را در هم بیامیزیم و با دیگران، با تمام آیینها و رسمها فراتر از زمان و مکان به گفتوگو بنشینیم. او بسیار پیشتر، مبدع گفتوگوی فرهنگها بود، گفتوگویی در فراتاریخ.
اندوه از کف رفتن مجال همعصری با شایگان را چارهای نیست اما میخواهم بهدور از هیجانها و احساسات گذرا، آنگونه که در مصیبت درگذشت نامآوران شایع میشود، سهمی اندک اما به وسع خود، در گسترش نگاه و اندیشه او داشته باشم. بهعنوان یکی از نمایندگان شورای شهر تهران، در روزهای پیش رو بهیاری همکارانم در کمیسیون فرهنگی بهویژه آقایان مسجدجامعی و حقشناس، تمام تلاشم را بهکار میبندم تا در صورت همراهی خاندان شایگان، برای حفظ خانهاش که ماوای بسیاری از اهل اندیشه بود و بهقول خودش بازتاب فضای ذهنی و تخیل و رویایش بود چارهای بیندیشیم و «خانه شایگان» را همچون نام و نگاهش، زنده و پویا و پذیرای اهل معنا، پاس داریم. سرای اصحاب هنر و اندیشه، همچون آثارشان امانتی است در دست ما که باید برای آیندگان بماند. روانش نزد یزدان پاک در امان و شادی باد.