به گزارش خبرگو ،نیما نورالهی عضو هیات مدیره بیمه اسیا در یادداشتی می نویسد:
تصمیم دولت در خصوص واگذاری سهم دولت در شرکت های بیمه، هر چند ماهیتا تصمیم درست و نشانگر درک صحیح وزارت اقتصاد، بیمه مرکزی و مجموعه دولت از بازار بیمه، نگاه توسعه ای و در راستای کاهش انحصار در بازار بیمه است با این حال اثربخشی در فرآیند، شیوه و زمان بندی اجرا بسیار حائز اهمیت است. به قول صاحبنظران حوزه مدیریت استراتژیک، در هنگام تدوین استراتژی، اجرا را نیز باید مد نظر داشت چرا که یکی از چالش های مهم در این حوزه، تبدیل استراتژی به عمل است که مستلزم شناخت قابلیت های راهبردی و الگوی پیاده سازی است. برخی بررسی ها دلالت بر این موضوع دارد که تنها 10 درصد استراتژی هایی که به نحو اثربخش تدوین شده اند با موفقیت پیاده شده انداند؛ به همین دلیل است که اندیشه های نوین در حوزه استراتژی با اندیشه های مینتزبرگ، به سمت استراتژی نوپدید در مقابل استراتژی برنامه ریزی حرکت نمود، به این معنی که استراتژی در محیط اجرا ظهور می یابد و فرموله می شود.
فرایند و شیوه اجرای اثربخش استراتژی نیز مستلزم حرکت تعاملی، رفت و برگشتی و مستمر بین اجرا، اهداف و استراتژی، هم ترازی و ارزیابی مستمر آنها در میدان عمل است. اگر هدف واگذاری سهام دولتی شرکت های بیمه موسوم به خصولتی، حصول اهداف ذیل اصل 44 قانون اساسی باشد، قبل از ورود به بحث با یک محاسبه سرانگشتی می توان دید که با واگذاری سهام دولتی شرکت های خصولتی با توجه به مجموع سهم بازار این سه شرکت چیزی در حدود 6 درصد از بازار صنعت از دولتی به خصوصی (در فرض واگذاری به بخش خصوصی واقعی) واگذار می شود در حالی که شرکت بیمه ایران به تنهایی در حدود 40 درصد از بازار بیمه را در اختیار دارد. نتیجه اینکه عجله برای واگذاری سهام دولتی این شرکت ها به هر قیمتی توجیه ندارد. چرا که همانطور که اشاره شد با این حجم واگذاری اتفاق خاصی در صنعت رخ نخواهد داد که مستلزم این میزان عجله باشد دوما کل عایدی دولت از این واگذاری ها میزان قابل توجهی نیست که مشکلی از دولت را حل نماید، سوما اینکه این شرکت ها به خصوص در دولت تدبیر و امید، عملکرد قابل قبولی هم به لحاظ مسئولیت های ذاتی خود در حوزه ریسک و هم عملکرد مالی برای سهامداران داشته است و اصولا باری بر دولت نبوده اند که دولت با تعجیل و به هر قیمتی بخواهد عطای سهم خود را به لقایش ببخشد.
از طرف دیگر عجله و شتابزدگی و واگذاری سهام به هر قیمتی، ممکن است این شرکت ها را با همان چالش هایی مواجه سازدکه در فرآیند خصوصی سازی بسیاری از شرکت های و موسسات دولتی در یک دهه اخیر رخ داده است. بخشی از این مسائل شامل فروش شرکت ها به قیمت بسیار پایین، ورود شرکت ها و سازمان های شبه دولتی در خرید این سهام، به دست گرفتن کسب و کارهای تخصصی توسط سهامداران غیر متخصص و نگاه صرفا سودانگارانه و کوتاه مدت و ....در اداره شرکت های واگذار شده است. تعطیلی بسیاری از بنگاهها و تعدیل نیرو از عوارض واگذاری های کارشناسی نشده و شتابان بود.
واقعیت این است که مسائلی چون حاکمیت شرکتی و تفکیک مدیریت از مالکیت در فقدان قوانین اثر بخش و نظارت مستمر و نظامات اثربخش حرفه ای، ورود سهامدار غیر مرتبط با زمینه کسب و کار واگذاری را به یک چالش بزرگ در ماندگاری و موفقیت بسیاری از شرکت های از این دست تبدیل کرده است. به عنوان مثال قاعدتا سهامداران یک ایرلاین باید اشخاص حقوقی و حقیقی مرتبط با موضوع حمل و نقل هوایی باشد در حالی که ورود سهامداران خارج از این حوزه تخصصی و حساس شاید ریشه بسیاربی از مشکلات این صنعت باشد؛ چرا که عدم تفکیک مدیریت از مالکیت منجر به حاکم شدن تفکرات غیر تخصصی بر یک کسب کار تخصصی خواهد شد. بدترین حالت هم زمانی اتفاق می افتد که سازمانی یا شرکتی غیر مرتبط با کسب و کار قابل واگذاری به اشکال مختلف ولطایف الحیل سهام کنترلی یک شرکت را تحصیل می نماید و باصطلاح آن شرکت را take over می نماید. در حالی که یکی از مزیت های شرکت های سهامی به ویژه در صنایع بسیار تخصصی، حضور سهامداران با زمینه های متنوع تخصصی مرتبط در قالب یک تیم و تضارب آرا در هیات مدیره به عنوان پیشران موفقیت و عامل هم افزایی است؛ در حالت قبضه مالکیت و سهام کنترلی عملا شرکت سهامداران دیگری قدرت تصمیم گیری چندانی ندارند و لذا هم افزایی ناشی از یکپارچه سازی تخصص های متنوع و مرتبط تحقق نمی یابد.
تجربه واگذاری سهام دولتی بیمه البرز تجربه قابل بررسی است. سوالاتی از قبیل اینکه در واگذاری سهام بیمه البرز چه اتفاقی افتاد؟ میزان واقعی واگذاری دولت به بخش خصوصی چقدر ارزیابی می شود؟ آیا شکلی از انتقال سهام از وزارت اقتصاد به عنوان یک بخش تخصصی و بسیار مرتبط با صنعت بیمه به وزارت کار، رفاه و تامین اجتماعی نبود؟ سهام کنترلی محقق شده چه مزیت هایی را برای افزایش ظرفیت صنعت بیمه به دنبال خواهد داشت؟ اثربخشی حضور شستا به عنوان سهامدار در بیمه دانا، ملت، میهن، اتکایی امین در گسترش ظرفیت های بیمه ای این شرکت ها و صنعت بیمه به چه اندازه ای بوده است و این حضور تا چه حد موفقیت آمیز ارزیابی می شود؟ علت خروج تامین اجتماعی از این شرکت های بیمه چیست؟ و در عمل این تجربه چه ارزش افزوده ای را برای صنعت بیمه به همراه خواهد داشت سوالاتی قابل تحقیق و مداقه است که جواب بسیاری هم اکنون قابل دستبابی است و برخی دیگر را گذر زمان نشان خواهد داد.
با این تفاسیر در واگذاری سهام دولتی دیگر شرکت های بیمه، باید به این ملاحظات توجه جدی شود. واگذاری شتابزده و به هر قیمت در واقع چوب حراج زدن به سرمایه بیمه ای کشور است که ممکن در صورت عدم کارشناسی صحیح منجر به خسران جبران ناپذیر به صنعت بیمه شود. واقعیت این است که صنعت بیمه از صنایع ابر تخصصی است که سهامدار آن نیز می بایست با دید تخصصی وارد حوزه عمل شود، تکثر و تنوع سهامدار حفظ گردد و هیات مدیره در واقع یک تیم تخصصی و مکمل از حوزه ای مرتبط را به هم متصل نماید. پس باید پرسید به کجا چنین شتابان ....؟
شرکت بیمه آسیا به عنوان یک برند معتبر، دیرپا و پیشرو در صنعت بیمه حاصل سالهای سال تلاش بی شائبه کارکنان، مدیران، صاحبنظران و سهامداران صنعت بیمه است و لذا به هر قیمتی نباید تلاش در فروش واگذاری سهام دولت (به عنوان بیت المال) نمود که ممکن است زیان قابل توجهی را متوجه صنعت بیمه بنماید. این فرآیند باید با تدبر، تامل و بررسی همه جانبه و بررسی های کارشناسانه اتفاق افتد تا به واقع اهداف ذیل اصل 44 به صورت اثربخش محقق گردد و منفعت ذی نفعان بهینه گردد.