به گزارش خبرگو ،زمانی زندگی روستایی جان داشت و نفس میکشید، اما اکنون پیشرفتهای انکارناپذیر در روابط اجتماعی، تکنولوژی و زندگی اجتماعی سبب کاهش زندگی روستایی در کشور شده است. از سوی دیگر، بحران کنونی آب نیز سهم قابلتوجهی از مردم را در روستاها خانهبه دوش و عازم شهرهای بزرگی کرده که آب دارند؛ اکنون مهاجرت زیستمحیطی یکی از مهمترین نوع مهاجرتها شده است. زندگی در شهر زرق وبرق دارد و هر که از دور بنگرد آن را پراز شکوه و راحتی میبیند. البته نمیتوان منکر آن بود که امکانات گسترده در شهرها زندگی شهری را قطعا راحتتر از روستاها کرده است، اما مساله مهمی تحتعنوان «چگونگی زندگی» در شهرها نیز وجود دارد.
موضوع ساده است، آیا به هر قیمت باید در شهر زیست؟!تهران را ببینید. آلودگی از در و دیوار این شهر میریزد و روزی نیست که شهروندان از آلودگیهوا، محیطزیست، شلوغی و ازدحام و... این شهر شکوه نکنند. نکته قابلتوجه آن است که این مشکلات فقط مختص ساکنان این شهر نیست و ساکنان حاشیه این شهر علاوه بر تحمل مشکلات ساکنان شهرها درگیر مشکلات بیشمار دیگر نیز هستند. اگر بیآبی یا قطع برق برای شهروندان تهرانی به افسانهای تلخ میماند برای ساکنان حاشیه این شهر یک عادت و واقعیت انکارناپذیر است. آنها علاوه بر تحمل مشکلات خاص این شهر مشکلات زندگی در محدوده حریم شهر را نیز تحمل میکنند. چاره چیست؟! حاشیهنشینی درد دارد و حاشیهنشین قطعا دردمند است، او یک شب از سر هوا و هوس و ناگهانی به سرش نزده که خانه و زندگی خود را در روستا رها کند و به این شهرهزار رنگ و عجوزههزار داماد بیاید. نمیتوان برای تمام آنها نسخه بیرحمانه بازگشت به روستا را پیچید، زیرا برخی از آنها حتی در روستای خود آبآشامیدنی و کشاورزی ندارند. از سوی دیگر، نمیتوان انتظار داشت حاشیهنشینی مانند یک دمبل چرکین بر بدنه شهرهای بزرگ باشد. چاره، بهکارگیری راهحلی است که در آن «نه سیخ بسوزاند نه کباب».
سکونت 18میلیون ایرانی در حاشیه شهرها
فعال محیطزیست و عضو هیاتعلمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور در نشست تخصصی معاونت امورزنان و خانواده ریاستجمهوری با جمعی از دهیاران زن سراسر کشور گفت: در حال حاضر 18میلیون نفر از مردم ایران در مناطق حاشیهای شهرها زندگی میکنند اما این آمار در سال 76 تنها 600هزار نفر بوده که این امر به معنای رشد 30 برابری حاشیهنشینی شهرها در طی 20 سال گذشته است. محمد درویش افزود: به خاطر این تعداد حاشیه نشین در شهرها، سهم بزرگی از سکونتگاههای روستایی در کشور را نیز از دست دادهایم. او تصریح کرد: متاسفانه این تعداد حاشیهنشین از روستاها به شهرها آمدهاند و در حاشیه شهرها زندگی میکنند و همین امر تبعات و آسیبهایاجتماعی جدی را در شهرها به وجود آورده است که باید برای آن تدابیر جدی اندیشید. او ادامه داد: به همین منظور دولت دومیلیارد و 500میلیون دلار برای موضوع حاشیهنشینی در کشور بودجه در نظر گرفته است، اما متاسفانه به واسطه این مشکلات حاشیهنشینی در شهرها و مهاجرت مردم از روستاها، 34هزار روستا را از دست دادهایم. درویش با بیان اینکه باید معیشت پایداری را در جامعه ایجاد کنیم، اضافه کرد: امروز نگران هستیم این رقم به جای صرف تغییر وضعیت در روستاها، به همان منوال بچرخد و همچنان مردم مناطق روستایی به شهرها مهاجرت داشته باشند. او خاطرنشان کرد: ما در سرزمینی هستیم که میزان دام ما سه برابر ظرفیت مراتع کشور است و 56میلیارد دلار به دلیل فرسایش خاک به کشور خسارت وارد شده است چون ما دام مازاد زیادی در کشور داریم. در پایان مدیر کل سابق دفتر آموزش و مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیطزیست افزود: در واقع باید معیشتهایی در جامعه تعریف کنیم که مردم کمترین وابستگی به آب و خاک داشته باشند. درویش ادامه داد: اگر از ظرفیت روستاها به خوبی استفاده نکنیم وضعیتی داریم که قابلبرگشت نخواهد بود.
لزوم ایجاد احساستعلق به شهرها
رئیس انجمن آسیبشناسی ایران در ارتباط با دلایل ایجاد حاشیهنشینی گسترده در حریم کلانشهرها میگوید: ریشه اصلی حاشیهنشینی را باید در ساختارها و کارکردهای چند حوزه در جامعه بررسی کرد و یکی از آنها مدیریت شهری کلانشهرهاست. تمرکز مدیرانشهری بر بخش برخوردار شهرهاست و عمدتا در توضیح متناسب خدمات و برقراری عدالت اجتماعی در تمام نقاط شهر دچار ضعف هستند و غفلت همیشگی نسبت به قشر کم برخوردار کلانشهرها دارند. کوروش محمدی میافزاید: علاوه بر این ارزان بودن نرخ حاشیهنشینی در تمام کلانشهرهای ما مانند اصفهان، تهران، مشهد و... سبب میشود افراد با کمترین هزینه و تحمل کمترین سختی قادر به سکونت در حواشی شهرها و محدودههایی باشند که از نظر مقررات و حوزه مدیریت شهری خارج از محدوده شهر محسوب میشوند و تابع هیچچارچوب و قانونی نیز از نظر بافت، ساخت مسکن و تابعیت از قوانینشهری نیستند. او خاطرنشان میکند: عوامل دیگری مانند شرایط اقلیمی مانند خشکسالی در بسیاری از مناطق روستایی ایجاد رکود میکند؛ رکودی که در شرایط پیچیدهتر در حوزه اقتصاد بروز مییابد. در نهایت افراد برای تامین معاش زندگی ناتوان و عاجز میشوند و به امید یک زندگی بهتر از منطقه روستایی خود خارج میشوند و از مشاغل کشاورزی و دامپروری خود دست میکشند، زیرا گمان میکنند ناکامیهای اقتصادی و معیشتی آنها در حاشیه کلانشهرها جبرانپذیر است. محمدی میافزاید: این افراد تصوری رویایی از شهرنشینی دارند و به دلیل بهرهمندی از امکانات و سبک زندگی شهری در حواشی شهرها ساکن میشوند، اما به دلیل مسائلی مانند گرانی مسکن و شغل، اشتغال و نیازهای یک شهروند شهرنشین درگیر مسائلی میشوند که حس تعلق خود به شهر را از دست میدهند و به مشاغلی مانند تکدیگری، توزیع موادمخدر و... رو میآورند. او تاکید میکند: حاشیهنشینی فینفسه ایجاد مشکل نمیکند، اما این افراد نمیتوانند خود را با مسائل اجتماعی منطبق کنند. آنها تخصص و تحصیلات ندارند و اهل تولید نیستند، بنابراین بخشی از آسیبهایاجتماعی کلانشهرها به آنها مرتبط میشود. محمدی میافزاید: مدیران حوزه مدیریت و خدمات شهری کلانشهرها باید عدالتاجتماعی را در توزیع امکانات و توسعه فضاهای شهری و تفریحی رعایت و تسهیلات زندگی را مانند مراکز شهرها از نظر شکل معابر، دسترسیها و امکانات تفریحی برای تمام نقاط شهر تعریف کنند که حاشیه شهرها تبدیل به نقاط بحرانی و کم برخوردار نشوند. فاصله طبقاتی کنونی از نظر شکل ظاهری میان حاشیه و مرکز کلانشهرها نتیجه عدم توجه و مسامحه مدیرانشهری در توزیع عادلانه خدمات است. او تاکید میکند: در برخی از کلانشهرها کمربندهایسبز یا طرحهای جامع و تفصیلی بنا بوده 30 سال گذشته اجرا شود تا اجازه سکونت یا ایجاد بافتهای جدید به فردی در خارج از حریم شهرها داده نشود، اما تاکنون اجرا نشدهاند. بنابراین باید این طرحها سریعا اجرا شوند و هزینه زندگی در حاشیه و مرکز کلانشهرها نرخ ثابت و گران قیمت برای مهاجران داشته باشند تا تنها مهاجران دارای تخصص و قدرت تولید که قادر به بهبود وضعیت فضاهایشهری هستند در شهرها ساکن شوند. نیازمند آموزشهای فرهنگی و اجتماعی به افرادی هستیم که قصد مهاجرت به کلانشهرها را دارند و باید به آنها احساس تعلق به فضایشهری تزریق شود تا به هنجارها، نیازها و شهروندان آن شهر پیوند بخورند؛ حجم عظیم آسیبهای اجتماعی حاشیه شهرها نتیجه احساس عدم تعلق ساکنان این مناطق حاشیهای به شهر است.