همه آلوده ارز شده‌اند

افزایش جهش ارزی طی ماه‌های گذشته، بسیاری از نگاه‌ها را به سمت چگونگی مدیریت این بازار سوق داده است. افزایش قیمت ارز در اقتصاد ایران به معنای کاهش ارزش پول ملی است و این مساله با تبعات اقتصادی، اجتماعی و ... همراه است.

 

به گزارش خبرگو ،به‌نظر می‌رسد دولت‌های روی کار آمده نگاهی درست به این مساله نداشته‌اند و ما به مرور شاهد افزایش فشار معیشتی بر مردم، گستردگی شکاف طبقاتی و ... بوده ایم.

استاد اقتصاد دانشگاه و نماینده سابق مجلس می‌گوید: « متاسفانه در کشور ما از مدت‌ها قبل، به‌ویژه در دوران جنگ و بعد از آن، ارز را با بدسیاستی، ضعف سیاسی یا غفلت و جهالت به گونه‌ای با اهمال هدایت کرده‌اند که به کالایی فراتر از حوزه‌های صادرات و واردات تبدیل شده است.»

با چه نگاهی باید به نوسانات نرخ ارز نگریسته شود تا نتایجی غیرواقعی در اقتصاد به‌دنبال نداشته باشد؟

واژه نوسانات که توسط بانک مرکزی به کار برده می‌شود، واژه درستی نیست، چون به بالا و پایین رفتن قیمت، نوسانات گفته می‌شود، اما این یک روند دائما رو به افزایش است؛ شاید یک توقف کوتاه یا حرکت خیلی بطئی رو به پایین داشته باشد که این قابل اغماض است. لفظ نوسانات حرف غلطی درمورد ارز است،‌ بلکه باید گفت افزایش جهش ارزی. این موضوع از جنبه‌های مختلف قابل اهمیت است، یعنی اگر هر کسی با هر عرقی،‌ سلیقه و با هر سطح دانشی و دغدغه‌ای بخواهد به این موضوع نگاه کند، اهمیت تحلیل دارد. باید به این نکته اشاره کنم که عده‌ای و برخی از مسئولان دولتی نگاهی محدود به تغییرات نرخ ارز دارند که با این نگاه محدود به نتایج غیرواقعی می‌رسند. نرخ ارز در ایران معادل ارزش پول ملی است و بحث آن خیلی فراتر از نگاه حوزه‌ای است، بلکه یک نگاه استراتژیک را می‌طلبد، یعنی کاهش ارزش پول ملی را در بر دارد. بنابراین وقتی یک مسئول، تصمیم‌گیر یا ‌سیاستگذار تغییرات نرخ ارز را درمورد ایران می‌شنود، بلافاصله باید به بحث کاهش ارزش پول ملی توجه کند، چون ممکن است به‌صورت انتزاعی و غلط به تغییرات نرخ ارز نگاه کند و تصور کند که یک‌سری تغییرات در حوزه تجارت خارجی یا بازرگانی اتفاق افتاده است و صرفا بخواهد آن را به صادرات و واردات وصل کند و بعد توجیهات مربوط به آن را بیاورد که این در اساس غلط است. اگرچه از نظر تئوری و برخی مصادیق تجربی، شاید مثلا برای یک کشور پیشرفته از این حوزه نگاه شود، به‌ویژه آنهایی که حوزه تجارت بین‌المللشان پیشرفته هستند، اما برای کشور ما مترادف با ارزش پول ملی است و بنابراین افزایش قیمت دلار که سمبل عرضه در ایران است، به معنای کاهش ارزش پول ملی است.کاهش ارزش پول ملی هم تبعات گسترده‌ای دارد، این کاهش یعنی فشار معیشتی روی مردم، افزایش هزینه‌های تولید، گستردگی شکاف طبقاتی و باز براساس تجربه حداقل 30-20 سال گذشته یعنی افزایش شکاف طبقاتی بین فقیر و غنی و امثالهم. بنابراین این موضوعی نیست که بخواهیم به آن ساده نگاه کنیم. حتما باید ضمن اینکه نگاهی عالمانه به این موضوع داشته باشیم، باید نگاهی گسترده و به بیانی دیگر استراتژیک و چند بعدی داشته باشیم تا براساس این نگاه، محیط ملی و حتی فراتر از آن محیط فراملی را توامان در رابطه با کاهش ارزش پول ملی دید. این در حالی است که در محافل آکادمیک و دانشگاهی، به نرخ ارز با نگاهی ساده و به‌عنوان یک ابزار سیاستی که مربوط به تجارت و بازرگانی است، نگاه می‌شود.

ماموریت و وظیفه دولت‌ها درمورد بازار ارز به چند نوع تقسیم می‌شود؟

اصولا دولت‌ها فارغ از اینکه چه نوع نظام سیاسی و اقتصادی دارند،‌ سه نوع ماموریت و وظیفه مشخص دارند که عبارتند از کنترل، نظارت و درنهایت هدایت. بنابراین این نقش را معمولا به کمک مجموعه‌ای اقدامات و سیاست‌ها انجام می‌دهند؛ سیاست‌ها در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... . بنابراین سیاست‌های به‌طور برجسته اقتصادی، چند سیاست اقتصادی مشخص و شناخته شده است که اصلی ترین ابزارهای حضور و مداخله دولت در اقتصاد برای تاثیرگذاری، کنترل و همان‌طور که اشاره کردم نظارت است. اگر به سیاست‌های اقتصادی، مثل سیاست‌های پولی، مالی، تجاری و سایر سیاست‌ها از جمله دستمزد، اشتغال، سرمایه‌گذاری، مسکن و امثالهم نگاه کنیم، هر سیاست اقتصادی ابزارهایی دارد که اصطلاحالا به آن ابزار سیاستی گفته می‌شود. برای مثال ابزار سیاستی سیاست تجاری، نرخ ارز و در کنار آن تعرفه است یا ابزار سیاستی سیاست پولی، نرخ بهره است، یعنی اگر دولت‌ها بخواهند سیاست‌های انبساطی یا انقباضی را در رابطه با رکود، تورم و امثالهم از طریق سیاست‌های پولی به کار ببرند، از این ابزارها استفاده می‌کنند. در مورد سیاست‌های بازرگانی که عمدتا صادرات و واردات است، ابزار برجسته سیاستی آن نرخ ارز و نرخ تعرفه‌هاست. بنابراین ارز در دنیای اقتصادی کنونی برای کشورهایی که مدیریت منطقی بر اقتصادشان حاکم است، یک ابزار سیاستی برای صادرات، واردات، موازنه پرداخت‌ها و امثالهم است. از این رو، عملکرد آن مشخص است، یعنی مثلا ما در آمریکا یا اروپا با افرادی مواجه نمی‌شویم که با انگیزه‌های سوداگرانه یا سایر انگیزه‌ها بخواهند پول‌های دیگر کشورها را داشته باشند و این کشورها آنها را مجاز دانسته باشند، خیر، بالعکس یک نظارت جدی بر ورود و خروج پول خارجی و به‌ویژه پول‌های حساس وجود دارد، بنابراین کسی اجازه ندارد که میزان زیادی ارز خارجی را وارد یا خارج کند، چون با برخوردهای جدی مواجه خواهد شد.

دولت‌ها در کشور ما چطور با این مساله برخورد کرده‌اند؟

متاسفانه در کشور ما از مدت‌ها قبل به‌ویژه در دوران جنگ و بعد از این دوران، ارز را با بدسیاستی، ضعف سیاسی یا غفلت و جهالت (یعنی خوشبینانه باید آن را غفلت و جهالت در سیاست‌های کلان اقتصادی دانست) به گونه‌ای با اهمال و تشویق هدایت کرده‌اند که به کالایی فراتر از حوزه‌های صادرات و واردات تبدیل شده است و گروهی از افراد که به این حوزه نگاه طمع‌آمیز دارند، عمدتا تحلیلشان این است که سودی در خرید و فروش به موقع این کالا هست که می‌تواند آنها را منتفع کند، یعنی نگاهی سوداگرانه به کالایی که برای تجارت تبدیل شده،‌ دارند و متاسفانه در نزدیک به 15سال گذشته ما شاهد یک کجروی و کج‌سلیقگی درمورد ارز بودیم که دولت‌ها یا مدیریت‌های کلان در برخی از مقاطع با غفلت و جهالت طوری با آن برخورد کردند که اقدامات سوداگرانه را در کشور تشویق کردند و درنتیجه مردم تشویق به خرید سکه یا ارز شدند. این برخورد با این ادعا دنبال می‌شد که ما می‌توانیم با عرضه به موقع و زیاد ارز، بازار را کنترل کنیم و هدفمان را داشته باشیم، و اینگونه بود که به یک پدیده کم سابقه اگر نگویم بی‌‌‌سابقه دامن زدند و باعث هجوم مردم به بازارها شدند. در دولت‌های نهم و دهم شاهد بودیم نرخ ارز افزایش 300‌درصدی داشت و آثار تورمی حاصل از آن باعث ضربات جدی به اقتصاد و درنتیجه شکاف طبقاتی شد. از طرفی دیگر کاهش معنی دار پول ملی،‌ معیشت گروه‌های زیادی از مردم را به خطر انداخت. اگرچه برخی توجیهاتی را مطرح می‌کنند و با یک ملاحظه صرف اقتصادی فکر می‌کنند کاهش ارزش پول ملی مثلا روی متغیرهای کلان و در راس آن صادرات می‌تواند تاثیر بگذارد، در حالی که این مساله درمورد کشورهایی صدق می‌کند که وجه صادراتی آنها قوی است.درحالی که هیچ‌کشور جهان‌سومی به وسیله کاهش ارزش پول ملی یا افزایش نرخ ارز نتوانسته تحرکی در صادراتش ایجاد کند. یا برخی از افراد ارزش پول ملی یا قیمت واقعی ارز را دنبال می‌کنند که اگرچه باز این قیمت واقعی ارز در یک سبد دیده می‌شود و تحلیل و عرضه این سبد به‌شدت مهم است،‌ ولی این زمانی صحیح خواهد بود که یک سیستم تعادلی در اقتصاد حاکم باشد و آن موقع می‌توان قیمت واقعی را اعلام کرد، در جاهایی که عدم تعادل‌ها وجود دارد و به‌ویژه عملیات روانی بر اقتصاد حاکم است،‌ اینکه ما عددی را ذکر کنیم، این خودش غیرواقعی است، چون زمانی که ما آن را به سمت یک شیب رو به پایین سوق دهیم و با عدم نظارت و کنترل به آن شتاب بخشیم، هیچ‌قیمت واقعی را نمی‌توان در این شرایط برای ارز تعیین کرد. برعکس، تحریک تقاضا که بیشتر سوداگری است می‌تواند تقاضای غیرواقعی برای ارز ایجاد کند که به هیچ‌منطق تعادلی بین عرضه و تقاضا نمی‌خورد، چون درواقع اولین اشتباه دولت‌ها این است که فکر می‌کنند با مدیریت عرضه یعنی تزریق ارز می‌توانند بازار را کنترل کنند. همان‌طور که اشاره کردم این موضوع زمانی نتیجه می‌دهد که کارکرد این ابزار سیاستی در حوزه تجارت خارجی باشد، اما زمانی که به یک کالا و بعد کالای سوداگرانه تبدیل می‌شود و سپس تحریک گروه‌های مختلف اقتصادی و اجتماعی را به‌دنبال دارد، نتیجه مطلوبی نخواهد داشت. هیچ‌کشوری نمی‌تواند حجم بالایی از تقاضا را برای یک ارز پیش‌بینی کند، یعنی اگر در آمریکا انحرافی مثلا درمورد یورو صورت بگیرد و تمایلی در صاحبان پول برای حرکت به سمت یورو ایجاد شود، اقتصاد آمریکا به هیچ‌وجه از تقاضای مربوط به یورو نمی‌تواند بربیاید. بنابراین اگر کشوری عاقلانه تصمیم بگیرد، سعی نمی‌کند تحریک تقاضا کند، اما ما در ایران همه را آلوده کردیم و شاهدیم که مثلا افراد با کارت ملی پیش خرید سکه می‌کنند یا دلار از صرافی‌ها می‌خرند.

به خرید دلار از صرافی‌ها اشاره داشتید. نقش صرافان در افزایش جهش ارزی چه بوده؟

در حال حاضر یکی از منشأهای قابل تامل انحراف صورت گرفته، خود صرافی‌ها هستند که یک فرصتی به آنها داده شده و درحقیقت آنها هم درواقع از این سوءفرصت استفاده‌های معناداری می‌کنند.

رفتار صحیح با چنین پدیده‌ای چیست تا در مسیر صحیح و واقعی خودش قرار بگیرد؟

اولین انحراف و اشتباه این است که ما بخواهیم با چنین پدیده‌هایی صرفا از طریق مدیریت عرضه برخورد کنیم. در حالی که درمقابل تجربه عاقلانه و منطقی نشان داده که باید مدیریت تقاضا انجام شود، یعنی ارز مصرف‌های خاص خودش مثلا واردات، صادرات یا یک سطح محدودی از گردشگری برای خارج از کشور یا درمان و تحصیلات دارد. بنابراین خیلی از کشورها با مدیریت تقاضا یعنی ممنوع کردن ارز برای کسی که مصرفش روشن نیست و نمی‌تواند استدلال کند و متعاقبا جرم دانستن داشتن ارز در این سطح حتی، به گونه‌ای رفتار می‌کنند که از این تقاضای کاذب جلوگیری شود یا حتی برخوردهای مالیاتی صورت می‌گیرد تا سود شیرینی کاذب آن پایین بیاید و درنتیجه آن را در مسیر صحیح و واقعی خودش قرار بدهند. متاسفانه ما شاهدیم که این حجم سوداگری اخیر تحریک و دنبال می‌شود.

و سخن پایانی؟

در مجموع باید بگویم من با این اظهار نظر که گفته می‌شود یک‌درصدی از مسئولان دولتی ما ذینفع چنین بازاری هستند و تصور می‌کنند ارز یک کالای انحصاری در دست دولت است و بخش عظیم ارز دولتی است، بنابراین اگر این را به قیمت بالاتری بفروشند، ریال بیشتری هم به دست می‌آورند و با ریال بیشتر هم می‌توانند خدمات مربوطه را به درست یا اشتباه انجام دهند، مخالف هستم. درواقع این کار بدون در نظر گرفتن عوارض آن انجام می‌شود و باید به این نکته توجه داشته باشیم که آثار تورمی در درجه اول متوجه خود دولت که بزرگ‌ترین مصرف‌کننده جامعه است، خواهد بود و در همان دوره یا دوره‌های بعد در تنظیم هزینه و درآمد به‌ویژه در بودجه دچار چالش جدی می‌شود. بنابراین افزایش قیمت ارز با انگیزه‌های عیان یا غیرعیان اشتباه استراتژیک و فاحشی است و متاسفانه ما این رویه را در یکی، دو دهه گذشته از دولت‌های مختلف شاهد بودیم. از این رو، آنچه که من نگران آن هستم فراتر از این موضوعات را شامل می‌شود و نگرانی من این است که این گستردگی تقاضا به‌ویژه با جنبه‌های سوداگرانه به فعالان اقتصادی و مردم عادی رسوخ پیدا کند و سطح بالایی از تقاضا را به وجود بیاورد که درنهایت به هیچ‌وجه، برنامه‌های دولت جوابگو نخواهد بود. این فاجعه است و من نگران این فاجعه هستم که خیلی از افراد در سطح جامعه به این جمع‌بندی برسند که ارزش پول ملی که در عین حال ارزش دارایی‌های آنهاست در حال سقوط و کاهش است و بنابراین هجومی به بازار ارز برای تغییر دارایی‌ها از ریال به ارز با منطق حفظ ارزش دارایی‌های خود انجام دهند. بنابراین در این حالت باید سوره الرحمن برای مدیریت ارزی و ارز کشور خوانده شود. من صداها و ناقوس ضعیفی از این فاجعه می‌شنوم و به‌شدت نگران آن روزی هستم که صدای بلندی از این ناقوس بشنوم. مدیریت ارز مقوله‌ای است که باید در سطح کلان نظام به‌ویژه در شورای امنیت به آن توجه شود، چون شتاب یکی دو‌ماهه نرخ ارز باعث کاهش حداقل 25‌درصدی ارزش پول ملی شد و این بدین معناست که ما 25‌درصد از درآمدمان را از دست دادیم،‌ یعنی مثلا اساتید دانشگاه باید25‌درصد واحد اضافی بگیرند، یا کارگر باید کار بیشتری انجام دهد و حقوق‌بگیر باید اضافه کاری کند یا وام بگیرد تا این اشتباه جبران شود. من تعجب می‌کنم که دانشگاه ملی ایران که همان صداوسیماست با غفلت و عدم توجه به این حوزه مسائلی را برای کشور و دولت پیش می‌آورد که در این راستا باید با آگاه سازی، مشاوره‌های عالمانه و تحلیل‌های پرمحتوا به کمک دولت و در عین حال نظام رفت تا مردم و فعالان اقتصادی بیش از این دچار آسیب‌های جدی نشوند.

اصلاح شده شنبه, 28 بهمن 1396 05:55

خبرگو
تازه ترین اخبار ایران و جهان

 

تصاویر

Top