مجابی: مردم مرا امیدوار می‌کنند، همین مردمی که هر روز در شهر می‌بینم

 جواد مجابی، نویسنده و شاعر در یادداشتی می‌گوید: «می‌دانم مردم هنوز هم کتاب می‌خوانند و همچنان به فرهنگ اصیلی که چهره‌هایش داریوش شایگان، محمدرضا شجریان، اصغر فرهادی، عباس کیارستمی و... است علاقه‌مندند. مردم من را امیدوار می‌کنند، همین مردمی که هر روز در شهر می‌بینیم.»

 

به گزارش خبرگو ،جواد مجابی: كمی قبل از رسيدن نوروز، حال من هم بهتر شده بود. دلخوش بودم به دو كتاب تازه‌ام كه منتشر شده و در كتاب‌فروشی‌هاست. اولی رمانی به نام «گفتن عين نگفتن» و دومی مجموعه مقالات «نام‌ها بين سكوت و صدا» كه ١٠ سال منتظر مجوز بود و بالاخره در انتهای سال ٩٦ به مجوز رسيد.

به جز اين كتاب‌های تازه، تجديد چاپ چند رمان و كتاب شعر هم در يكی، دو هفته مانده به نوروز، اتفاق‌های خوبی بود كه اندكی حالم را خوب كرد. سال كه تحويل شد و تعطيلات آغاز، مثل هر سال گشتی در شهر زدم و براي بار چندم به كاخ گلستان رفتم. مثل هميشه غرق در آثار درخشان و تكرارنشدنی محمودخان صبا، كمال‌الملک و نقاشان دوره قاجار شدم و از روزگار لذت بردم.

اما روی خوش روزگار تا همين‌ جا با من آمد و مرگ داريوش شايگان، متفكر برجسته ايرانی، اجازه نداد كه اين بهار آب خوش از گلويم پايين برود و زندگي را نه تنها برای من، كه برای تمام كسانی كه شايگان را می‌شناختند و به فرهنگ اصيل ايرانی توجه می‌كنند اتفاق بسيار تلخی بود.

اغمای شايگان در روزهای آخر زمستان، تفصيلی بود از اغمای هنر و هنرمند در اين سرزمين. در سرزمينی كه مديرانش درباره اهميت فرهنگ، تفكر و انديشه صحبت می‌كنند اما در نهايت برای متفكر و چهره‌ای به بزرگی داريوش شايگان و مرگش، سكوت اختيار می‌كنند. اغمای شايگان، نمايشی از تفكرِ به اغما رفته بود و نمادی از ناخوشی و ناتوانی فرهنگ اصيلی كه بايد از مرگ نجاتش دهيم. اما به‌ جز علاقه‌مندان واقعی و دل‌نگران اين فرهنگ، اين اتفاق دغدغه مديران فرهنگی نبود و ترجيح دادند كه سكوت پيشه كنند و ايام تعطيلات بگذرد.

واقعيت اين است كه همه اين روزها درباره فرهنگ و توجه به آن صحبت می‌كنند. مديران درباره فرهنگ حرف زياد می‌زنند و آن را مترادف با پيشرفت و عقلانيت می‌دانند. اما نمی‌دانم كه چه اتفاقی رخ می‌دهد كه به وقت به اغما رفتن چهره بزرگی مانند داريوش شايگان و بعد از آن، درگذشتش، آرد به دهان می‌گيرند و حرفی برای گفتن ندارند و باعث بغض شاهدين اين جفا و بی‌اعتنايی می‌شوند. من نمی‌دانم اين اتفاق تا چه زمانی قرار است ادامه پيدا كند و اين ديوار بی‌اعتمادی تا كجا بالا برود، اما انگار ما دو فرهنگ و دو دسته فرهنگ‌دوست داريم. دسته اول همان مديران و چهره‌هايی كه در همايش‌ها و مراسم‌ها از اهميت فرهنگ و تفكر صحبت می‌كنند و سپس آن را رها می‌كنند و دسته دومی كه دوستداران اصيل فرهنگ ملی هستند و اين رفتارها را می‌بينند و دلسوزانه نگرانند و اين فضای بی‌توجهی برای آن‌ها وهن‌آور و وحشتناک است...

از گفتن اين مرثيه‌های هميشگی و بی‌مزه‌شده كه بگذرم و زاری را برای داريوش شايگان بزرگ تمام كنم، بايد بگويم كه به عادت هميشگی، دلخوری‌ها و ناراحتی‌ها را گوشه‌ای گذاشتم و به كار ادامه دادم. رمان يازدهم من مجوز چاپ ندارد و معلوم نيست كه چه زمانی اجازه چاپ بگيرد. اما من، به دليل اين كه آخرين كارم مجوز ندارد، نوشتن را كنار نگذاشتم و نوشتن رمان دوازدهم را در همين بهار شروع كردم. رمانی به نام «نيست در جهان» كه كنايه‌ای به حضورهای نامريی و بی‌تاثير دارد. به قول داريوش شايگان: «رمان می‌تواند روح ملت‌ها را در هر دوره‌ای آشكار كند». اما نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده كه عده‌ای فكر می‌كنند رمان خواندن كاری است سبک و مخصوص به روزگار نوجوانی و جوانی.

همين چند وقت پيش مصاحبه‌ای خواندم از مدير فرهنگي كه می‌گفت در نوجوانی رمان می‌خوانده و حالا نمی‌خواند. نمی‌دانم رمان نخواندن چرا بايد باعث افتخار بعضی‌ها باشد؟ اما فعلا كه اين‌طور است و فعلا زمام امور فرهنگی ما دست كسانی است كه رمان خواندن را هم‌رديف با تفريح و سرگرمی فراغت دوران نوجوانی می‌دانند. اما رمان برای من مهم است و می‌دانم كه حساب مردم هم جدا است. می‌دانم مردم هنوز هم كتاب می‌خوانند و همچنان به فرهنگ اصيلی كه چهره‌هايش داريوش شايگان، محمدرضا شجريان، اصغر فرهادی، عباس كيارستمی و... است علاقه‌مندند. مردم من را اميدوار می‌كنند، همين مردمی كه هر روز در شهر می‌بينيم. زنان قوی كه می‌خواهند تاثيرگذار باشند، جوانان مشتاق و فعالي كه هنوز سراغ هنر می‌روند و به ادبيات، سينما، تئاتر، عكاسي و... علاقه دارند. من به اين مردم نگاه می‌كنم، تلخی‌ها را كنار می‌گذارم و نوشتن را ادامه می‌دهم. حتی اگر اين رمان دوازدهم هم مجوز نگيرد و در آرشيو بماند، باز هم سراغ رمان‌های بعدی می‌روم و می‌نويسم.

خبرگو
تازه ترین اخبار ایران و جهان

 

تصاویر

Top