به گزارش خبرگو ،نویسندگان و محققان دانش دوست و پاره ای از افراد از همان دوره زندگانی امام علی علیه السلام شیفته شخصیت دریاسان او شدند و فضایل او را اگرچه دیگران دشمنکام نخواستند، در ضمن سخنان و یا نوشته های خود جاودانه کردند.تا آن جا که با هرچه دور شدن از زمان شهادت حضرت در مسجد کوفه تا این عصر روز به روز بر شمار دوستداران و ارادتمندان وی افزوده می شود.ابوالعینای شاعر گفته است: «اگر من بخواهم فضایل تو را بازگویم چنان است که به هنگام ظهر از روشنی روز خبر دهم که بر هیچ کس پوشیده نیست » .
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا.» (مریم: 96) ; همانا کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، خداوند به زودی برای آنان دوستانی نیکو قرار می دهد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز می فرمایند: «علی علیه السلام در قول و فعل خود از معصیت به دور است.هر سخنی که گوید و هر کاری که کند با دعوت دینی مطابقت دارد و داناترین مردم به معارف و شرایع اسلام هموست » .
خواجه نصیرالدین توسی، ریاضی دان و فیلسوف بزرگ اسلامی، در کتاب تجرید الاعتقاد از امیرالمؤمنین علیه السلام این چنین یاد می کند:
«علی علیه السلام داناتر از همگان بود.او حدسی نیرومند داشت و همیشه همراه رسول صلی الله علیه وآله بود.بخشش او از همه افزون بود و پس از پیغمبر پارساترین و فرزانه ترین مردم به شمار می آمد.ایمانش بر همه مقدم و سخنش از همه فصیح تر و اندیشه اش از همه محکم تر بود.او سرچشمه فیاضی بود که دانشمندان دانش های خود را به او استناد می دادند» .
فخرالدین رازی، مفسر دانشمند و خبیر اسلامی، که درباره نهج البلاغه شرح ناتمامی هم به او نسبت می دهند، درباره علی علیه السلام چنین اعتقادی دارد: «هر کس در دین پسر ابوطالب را پیشوای خود قرار دهد، همانا رستگار شده است.چون پیامبر درباره اش فرمود: خدایا! علی هرگونه باشد، حق را بر محور وجودش بچرخان » .
در صحیح مسلم آمده است: «دوست داشتن علی علیه السلام نشانه ایمان و دشمن داشتن او نشانه نفاق است » .
احمد بن حنبل شیبانی معروف به «ابن حنبل » می گوید: «درباره هیچ یک از صحابه رسول الله صلی الله علیه وآله به اندازه علی بن ابی طالب علیه السلام فضایل نقل نشده است » .
میخاییل نعیمه، دانشمند مسیحی عرب، معتقد است: «هیچ مورخ و نویسنده ای هر اندازه هم از نبوغ و رادمردی ویژه برخوردار بوده باشد، نمی تواند قیافه کاملی از انسان بزرگی مانند پیشوا علی علیه السلام را در مجموعه ای که دارای هزار صفحه باشد، ترسیم نماید و دورانی پر از رویدادهای بزرگ مانند دوران او را توضیح بدهد» .
جبران خلیل جبران، نویسنده پرشور مسیحی، می گوید: «به عقیده من فرزند ابی طالب نخستین کسی بود از عرب که با روح کلی جهان ارتباط برقرار کرد و با آن هم نشین شد.هر کس شیفته او گشت، شیفتگی او وابسته به فطرت است و هر که به دشمنی او پرداخت، از ابنای جاهلیت است.علی علیه السلام هنوز پیام خود را به طور کامل به سراسر جهان نرسانده بود که به سرای جاوید شتافت.مرگ علی مانند مرگ پیامبران روشن بین بود; همان پیامبرانی که به شهری روی می آوردند و با مردمانی می زیستند که هرگز شایسته آنان نبودند» .
ایلیاپا ولیج، مورخ و خاورشناس روسی، در کتاب «اسلام در ایران » شخصیت امیرالمؤمنین را این گونه تفسیر می کند: «علی علیه السلام پرورده محمد صلی الله علیه وآله و عمیقا به وی و امر اسلام وفادار بود.علی تا سرحد شور و عشق پای بند دین بود.صادق و راستکار زیست و در امور اخلاقی همواره خرده گیر بود.هم سلحشور بود و هم شاعر، و همه صفات لازمه اولیاءالله در وجودش جمع شده بود» .
هنگامی که آراء و نوشته های دانشمندان مسیحی را درباره امیرمؤمنان علیه السلام بررسی می نماییم، بی تردید با دریایی از شگفتی تعبیر روبه رو می شویم. این تعابیر ارزنده، به تصریح اکثریت از صداقت نفس و ارادت خالص آن ها حکایت می کند و این که اندیشمندان معاصر معتقدند که «علی علیه السلام و کتاب او در میان مسلمانان غریب و تنهاست » و یا این که «ما شایستگی شناخت علی علیه السلام را از دست داده ایم و شناخت او را از مغزهای ما برده اند» ، قولی به تمام پذیرفتنی و مطابق با حقیقت تواند بود.
با در نظر آوردن تحقیقات بسیار و کارساز مسلمانان باز باید بر این نکته اذعان کنیم که سهم غیرمسلمانان با انصاف و دانادل در شناخت و شناسانیدن چهره ناب علوی و کتاب ارجمندش اگربیش تر و پرمایه تر از مسلمانان نباشد، بی گمان کم تر از آنان و سایر پژوهندگان نخواهد بود.و در این باره کوشش های جدی و تا حدودی آگاهانه آنان این ادعا را ثابت می کند.
جرج جرداق مسیحی در کتاب بسیار ارزشمند «امام علی علیه السلام، صدای عدالت انسانی » پس از آن که قهرمانی های امام را با قلم توانای خویش توصیف می کند و شمه ای از فضایل او را بازگو می نماید، در خطاب به روزگار می گوید: «آه! ای دنیا! چه می شد اگر قوای خود را جمع می کردی و توانت را برای بار دیگر در یک جا متمرکز می نمودی و در هر عصر و زمان یک نفر مانند علی علیه السلام را که در عقل و خرد و منطق و بیان و حماسه و شجاعت با او همپایه بود، برای بشریت به ارمغان می آوردی!»
من آدمی به لطف تو هرگز ندیده ام این صورت و صفت که تو داری فرشته ای!
نرسیسیان یکی دیگر از فضلای مسیحی معتقد است: «اگر امروزه این خطیب بزرگ بر منبر کوفه پای می نهاد، می دیدید که مسجد کوفه با آن پهناوریش از سران و بزرگان اروپا موج می زد.آنان می آمدند تا روحشان را از دریای بی انتهای دانش او سیراب سازند» .
توماس کارلایل، فیلسوف انگلیسی و صاحب کتاب «الابطال » عاشقانه و دردمندانه از علی علیه السلام یاد می کند: «ما چاره ای نداریم به غیر از آن که علی علیه السلام را دوست داشته باشیم; چه، او جوانمردی بلند قدر و نیک نفس بود.از سرچشمه وجدانش مهر و نیکویی سرازیر می گشت و از دلش شعله های دلاوری و شجاعت زبانه می کشید. در کوفه ناگهان به حیله کشته شد و شدت عدالتش موجب این جنایت گشت; چه او هر کس را چون خودش عادل می پنداشت.هنگامی که درباره قاتلش گفت وگو می شد، گفت: اگر زنده ماندم، خود می دانم با او چه رفتاری پیشه سازم و اگر درگذشتم کار با شماست: اگر خواستید قصاص کنید و ضربت شمشیرش را به ضربتی سزا دهید و اگر توانستید درگذرید! که این به تقوای الهی نزدیک تر است » .
کارلایل این سخن را از نهج البلاغه به عاریت گرفته است; چرا که حضرت در نامه بیست و سوم که در واقع آخرین وصیت نامه او به شمار می رود، درباره پسر ملجم وصیتی نموده که به راستی ابنای بشر را به تعجب وامی دارد.
اگر تمام فرهنگ نامه ها و تاریخ های سرنوشت ساز بشری را با ذره بین تحقیق، سطر به سطر جست وجو کنیم، اگر سرگذشت بزرگان و نوابغ را با تمام جزئیاتش در نظر آوریم، اگر تمام آفریده های ذی شعور الهی را فرد به فرد مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم و اگر همه زندگی نامه های انسان های کامل و بی نقص را صفحه به صفحه ورق بزنیم...بدون ذره ای شک و تردید هرگز نخواهیم توانست سخنانی به اقتدار و عظمت و در عین حال به مظلومیت این وصیت نامه بیابیم! آن هم وصیت نامه ای که از سوی امیر و فرمانروایی نوشته شده و لااقل مقتضای طبیعی مقام و حکومت حکم می کند که لحن آن آمرانه، مقتدرانه و جبارانه باشد: «وصیتی لکم ان لاتشرکوا بالله شیئا و محمد صلی الله علیه و آله.فلا تضیعوا سنته.اقیموا هذین العمودین و اوقدوا هذین المصباحین و خلاکم ذم.انا بالامس صاحبکم والیوم عبرة لکم وغدا مفارقکم.ان ابق فانا ولی دمی و ان افن فالفناء میعادی.و ان اعف فالعفو لی قربة و هو لکم حسنة. فاعفوا "الا تحبون ان یغفرالله لکم".» ; (19) سفارش من به شما این است که برای خداوند شریک قایل نشوید و سنت محمد صلی الله علیه وآله را تباه نسازید.این دو ستون (توحید و نبوت) را به پا دارید تا از هر نکوهشی در امان مانید.من دیروز یار و هم نشین شما بودم و امروز مایه عبرتتان هستم و فردا از شما جدا خواهم بود. اگر - از این ضربت پسر ملجم - جان به سلامت بردم، خودم صاحب خونم هستم و اگر مردم همانا مرگ وعده گاه دیرین من است.اگر وی را ببخشم، این بخشش باعث نزدیکی من به خداست - و اگر شما عفو کنید - برای شما نیکوکاری است.پس از او درگذرید! «آیا دوست ندارید که خداوند نیز شما را بیامرزد!
طه حسین در کتاب سودمند خود از امیرالمؤمنین این چنین یاد می کند: «علی علیه السلام در بازارها قدم می زد و مردم را به تقوا می خواند.روز حساب را به یادها می آورد و در خرید و فروش مراقب اهل بازار بود.او از همه غرور مایه های مقام پرهیز داشت و هرگاه می خواست چیزی برای خود بخرد، جست وجو می کرد تا در میان بازار کسی را یابد که او را نشناسد.چون دوست نداشت فروشنده به خاطر مقام و منصب در حق او رعایتی بکند.علی علیه السلام از خود خشنود نبود، مگربه هنگامی که حق جامعه و مردم را ادا کرده باشد...علی علیه السلام حتی برای یک لحظه هم خدا را فراموش نمی کرد.آری، او هم امام بود و هم معلم » .
خلیل بن احمد فراهیدی، نحودان و واضع علم عروض، دلیل امامت و پیشوایی علی علیه السلام را در بی نیازی او از مردم می داند: «بی نیازی پسر ابوطالب از دیگران و نیاز همه به او دلیل این است که او امام همگان است » .
و اما یکی دیگر از شیفتگان شخصیت والای علوی شبلی شمیل، از پیشتازان مکتب مادیگری است که این چنین زیبا و گزیده به وصف حضرت می پردازد: «الامام علی بن ابیطالب عظیم العظماء، نسخة مفردة لم یرلها الشرق و لاالغرب صورة طبق الاصل، لاقدیما و لاحدیثا» ; امام علی بن ابی طالب، بزرگ بزرگان، یگانه نسخه ای است که خاور و باختر در گذشته و حال، صورتی دیگر از آن که مطابق با اصل باشد، به خود ندیده است.
/6262