به گزارش خبرگو ،چندی پیش معاون وزیر خارجه گفت سهم ایران از خزر ٢٠ درصد نیست؛ اگرچه او به اینکه بیشتر از این عدد است یا کمتر هم اشارهای نداشته اما این جمله از دیدگاه بسیاری به معنی کمتربودن سهم ایران انگاشته شد. ابراهیم رحیمپور در مصاحبه دیگری گفت مگر خزر هندوانه است که به پنج قسمت مساوی تقسیم شود؟ همین اظهارات نگرانیها را افزایش داد. مذاکرات خزر در دومین دهه به سر میبرد، اما هنوز خبری از تعیین رژیم حقوقی خزر منتشر نشده؛ این در حالی است که در این رژیم قرار است سهم کشورها از بستر و زیربستر دریا (بهویژه منابع نفت و گاز) معلوم شود. نگرانی زمانی شدت پیدا میکند که دو همسایه ضلع شمالی خزر یعنی روسیه و قزاقستان، خزر را براساس فرمول خودشان تقسیم کرده و قرار است ایران با دو همسایه همتراز در خزر (یعنی جمهوری آذربایجان و ترکمنستان) مذاکرات دوجانبهای داشته باشد. همه اینها میتواند نگرانیها را بیشتر از پیش کند. با «عباس ملکی» که از اوایل مذاکرات خزر با جمهوریهای شمالی، در تیم مذاکرهکننده ایران حضور داشته، در همین زمینه گفتوگو کردهایم. او به موضع پنج کشور مذاکرهکننده دراینباره پرداخت و همین توضیحات نشان میدهد نگرانیها در این زمینه کم نیست. ملکی معتقد است در شرایط فعلی از همه مزایای وجود یک رژیم حقوقی در خزر برخورداریم، پس نیازی نیست برای رسیدن به توافق در مذاکره عجله کنیم. او معتقد است بهتر است اول مسائلمان را در جنوب حل کنیم و بعد دنبال حل مسئله خزر باشیم.
از نظر علمی سهم ایران از خزر چقدر است؟
درباره منابع طبیعی مشترک در جهان مبحثی وجود دارد که مالکیت و حاکمیت را بهعنوان دو پدیده کاملا جدا از هم میبینند؛ برای نمونه این گزاره که اقیانوس آرام متعلق به ایالات متحده آمریکاست یا چین یا روسیه، معنایی ندارد. طنز این موضوع هم این است که اگر دریا یا اقیانوسی متعلق به یک کشور است، آیا آن کشور میتواند تمام آبهای موجود در آن را به جای دیگری منتقل کند؟ اینها منابع طبیعی مشترک دنیا هستند. اگرچه انسانها و کشورها بهویژه کشورهای استعمارگر با طمعورزی از ابتدا بهدنبال بهرهبرداری بیشتر از منابع طبیعی بودند، اما باز این موضوع مالکیت و بهرهبرداری را از هم مجزا میکند.استفاده از یک دریا یا دریاچه میتواند در اختیار یک یا چند کشور باشد، اما مالکیت به معنایی که ما درباره کالاهای اقتصادی داریم، به نظر میرسد غیرعادی است، بهویژه درباره دریاها که انسان سابقه درخشانی در آنها دارد. به این معنا که رژیم حقوقی حاکم بر دریاها یکی از دستاوردهای انسان است که آن را با هیچ بخش دیگری نمیتوان مقایسه کرد. در هر لحظه کشتیهای بازرگانی و تجاری و حتی کشتیهای نظامی ایران میتوانند تا اقیانوس آرام و اطلس و تا نزدیکی آبهای ایالات متحده آمریکا بروند و این عبور بیضرر برای همه کشورها و همه حاکمیتها به رسمیت شناخته شده است. کمااینکه دو سال قبل نیروی دریایی ما وارد آبهای مدیترانه شد. درصورتیکه اگر بحث مالکیت مدنظر بود، ایران نباید وارد آبهای دریای مدیترانه میشد. کشتیها و زیردریاییهای متعددی در خلیج فارس وجود دارند درحالیکه همه میدانند حاکمیت در تنگه هرمز متعلق به ایران و کشور مقابل تنگه یعنی عمان است. بنابراین به نظر من باید درباره دریای خزر تعمق کنیم.
درباره دریای خزر که یک دریاچه محسوب میشود، چطور؟
دریای خزر به این دلیل که در مقایسه با سلسلهدریاهای آزاد به معنای دریاهایی که دسترسی راحت به اقیانوسها و سیستم آبهای آزاد دنیا ندارد، کمی فرق میکند؛ بنابراین دریای خزر یک دریاچه است و در برخی موارد دریا، اما درهرصورت به نظر من این موضوع که بخشهایی از دریای خزر در مالکیت ایران یا روسیه یا سایر کشورهاست، کلا منتفی است، مگر بخش کوچکی که ما آن را آبهای سرزمینی میشناسیم و این در تمام دنیا بین ١٠ تا ١٥ مایل دریایی عرض نوار آبی در کنار ساحل است.
براساس این فرمول بینالمللی ایران چه سهمی از خزر خواهد داشت؟
اولا جمهوری آذربایجان بیش از همه درباره خزر مدعی است، دلیلش هم این است که کشوری تازهبنیاد است که ابتدای سال ١٩٩٢ مستقل شده و از سال ١٩٩٤ وارد جنگی تمامعیار با ارامنه قرهباغ و جمهوری ارمنستان شده است. بههرحال یکپنجم خاک جمهوری آذربایجان را نیروهای ارمنی اشغال کردهاند، بنابراین شاید بتوان توجیه کرد کشوری که به خاکش تجاوز شده، حساسیت بیشتری به این بخش از سرزمینش نسبت به سایر مناطق خود دارد. آنچه مهم است به این برمیگردد که اینجا دریاست یا دریاچه. اگر آن را دریاچه یعنی پهنه آبی که به آبهای آزاد راه ندارد، فرض کنیم، رژیم حقوقی آبی آن این گونه است که اگر دریاچه داخل یک کشور باشد به آن کشور مرتبط است و او میتواند از آن بهرهمند شود، اما اگر بین چند کشور باشد رژیم حقوقی آن را به دو روش میتوان بررسی کرد:
روش اول «اصل تفاهم»؛ یعنی طرفین تفاهم میکنند چگونه از این دریاچه استفاده کنند؛ برای مثال بین قزاقستان و ازبکستان دریاچه «آرال» قرار دارد. البته بخشهایی از دریاچه، الان در ازبکستان نیست، بهخاطر ابتکار استالین که در بیابانها زهکشی کرد و باغهای پنبه درست کرد که مسائل محیطزیستی بسیار عجیبی دارد.
روش دوم «اصل انصاف» یا «اصل نصفت» است. آنهایی که به تفاهم نمیرسند به دیوان دادگستری بینالمللی مراجعه میکنند. تاکنون چندین موضوع به آنجا رفته است. همیشه نتیجه دادگاه به این شکل بوده که بقیه کشورها به آن کشوری که گوشهتر است و دسترسی کمتری دارد، کمک میکنند تا بتواند به دسترسی بهتری برسد. مثلا خلیج «فونسکا» بین «هندوراس»، «السالوادور» و «نیکاراگوئه» قرار دارد. نیکاراگوئه در یک گوشه قرار دارد و دو کشور دیگر به دلیل اینکه جزایری داخل دریاچه دارند، گفتند ما آبهای سرزمینیمان بیشتر است. برای مثال اگر در ایران ١٥ مایل اطراف جزیره قشم باشد، همان خط تا پشت کیش ادامه مییابد. آنجا هم به همین صورت است. در کنار اقیانوس آرام در آمریکای مرکزی، آن دو کشور رأی دیوان دادگستری را قبول کردند و آب بیشتری به نیکاراگوئه برای دسترسی دادند.
اگر دریای خزر به بیرون از دریا دسترسی دارد، بنابراین اصل عبور بیضرر بر آن حاکم است. براساس این اصل هر کشور، ١٠ تا ١٥ مایل به آبهای ساحلی یا سرزمینی دارد و بقیه آبها برای کشتیرانی آزاد است. بنابراین همه کشورها میتوانند بیایند. اما این نکتهای است که ایران و روسیه به آن مایل نیستند. چون همه کشورها یعنی ترکیه و آمریکا هم میتوانند بیایند. این همان جایی است که روسیه و ایران به شدت مانع آن میشوند، ولی جهموری آذربایجان و قزاقستان خیلی از آن استقبال میکنند. دسترسیهای دریای خزر از دو طریق است؛ یکی از طریق رود ولگا به رود دن به دریای آزوف و دریای سیاه. یکی هم از طریق سرشاخههای رودخانه ولگا به دریای بالتیک. اگر بگوییم که اولی مصنوعی است و دومی در اکثر اوقات یخزده است، بنابراین خزر یک دریاچه است و هیچ راهی به دریای آزاد ندارد، همسایهها باید بنشینند و بین خودشان به یک رژیم حقوقی متفقالیه برسند.
شما اولین نماینده ایران در مذاکرات خزر بودید. طرفین چه چیزی در مورد بحث دریا یا دریاچه میگویند؟
مذاکرات از سال ١٩٩٢ شروع شد و من تا سال ١٩٩٦ نماینده ایران در این مذاکرات بودم. از آن زمان تا حالا جمهوری آذربایجان و قزاقستان مایل هستند که اینجا دریاچه نامیده و بنابراین تقسیم شود. آقای نیازاف از طرف جمهوری ترکمنستان میگفت هرچه روسیه و ایران بگویند. روسیه در ابتدا میگفت این یک دریای مشترک است و بهتر است همان رژیم حقوقی گذشته منطبق بر ششم مارس ١٩٢١ (یعنی پیمان مودت مابین جمهوری شوروی سوسیالیستی روسیه و دولت ایران) باشد. یعنی چند روز بعد از آمدن رضاخان از قزوین به تهران و کودتا. روسها از سال ٩٢ تا ٩٦ حرفشان این بود که بهتر است به معاهدات گذشته رجوع کرد.یک توافقنامه هم در سال ١٩٤٠ بین ایران و اتحاد شوروی وجود دارد به نام «موافقتنامه بحرپیمایی و تجارت در دریای خزر مابین اتحاد شوروی و ایران». در هردوی اینها گفته میشود که این دریا یا دریاچه، دریایی مشترک است که هر دو کشور میخواهند از آن استفاده کنند. بنابراین رژیم حقوقی ناظر بر حملونقل و دسترسی بدون قید و شرط هر دو کشور به بنادر یکدیگر و شیلات هر دو کشور دایر است و هر کشور هرقدر میتواند برداشت کند.
پس کلمه کلیدی این توافقنامه این است که این دریا مشاع است.
آن موقع فقط سه موضوع وجود داشت؛ حملونقل، شیلات و فضای ماورای آب که در آن نوشته شده است هر دو کشور میتوانند از آن استفاده کنند و ترتیباتی که فرودگاههای تهران و تفلیس و تاشکند چطور نظارت کنند، در آن آمده است. مسئله محیط زیست، نفت و منابع فسیلی بستر دریای خزر هم اصلا مطرح نبود. گواینکه از سال ١٩٤٥ به بعد اتحاد شوروی در بخش خودش - این مفهوم خودش هم یک موضوع است- برای تقسیم کار بین جمهوریهای داخل خود نقشهای برای دریای خزر تهیه کرده بود که هر جمهوری شوروی چه بخشهایی از دریای خزر را از لحاظ نفتی توسعه دهد. یعنی تقسیم کار بین جمهوریهای آذربایجان، داغستان، کاباردین-بالکار، قزاقستان و ترکمنستان. این نقشه تا نزدیک یک خط فرضی که مرز ایران و شوروی را در غرب دریاچه یعنی رودخانه قزلسو و به مرزهای شرق ایران و شوروی یعنی خلیج حسنقلی وصل میکرد، توضیح داده بود؛ مثلا باکو را مسئول اکتشاف غرب دریای خزر کرده است، ماخاجقلعه در داغستان یا کاباردین-بالکار را مسئول شمال و ترکمنستان را مسئول جنوب شرق کرده است. پس روح حاکم بر این دو قرارداد مشاع است. ما با هم کار میکنیم و با هم مسئلهای نداریم.
با اینحال ما در موارد زیادی در واکنش به روسها کوتاه آمده و به اندازه آنها از حقوقمان در خزر برداشت نکردهایم.
بله، ایران پس از خارجشدن نیروهای نظامی شوروی از ایران و قضیه فرقه دموکرات در دهه ١٣٢٠ خیلی سر به سر شوروی نمیگذاشت و از همه حقوق خود استفاده نمیکرد. با اینکه سال ١٩٤٢ کنفرانس تهران در قلهک تهران برگزار شد و آقای چرچیل، آقای استالین و آقای روزولت با هم توافق کردند به محض اینکه جنگ با آلمانها تمام شود، از ایران خارج شوند. آمریکاییها و انگلیسیها خارج شدند، ولی روسها باقی ماندند و جمهوری آذربایجان جنوبی را درست کردند و جعفر پیشهوری را رئیس یا کمیسر آنجا کردند. دولت ایران هرکاری که میکرد نمیتوانست مانع شود تا اینکه آقای قوام از آنها پرسید چرا شما خارج نمیشوید، سادچیکف سفیر شوروی در تهران گفت، آقای استالین میگویند همانطور که امتیاز نفت جنوب را به انگلیسیها دادید، امتیاز نفت شمال را به ما بدهید. قوام قبول کرد و قرارداد نوشتند ولی در قرارداد نوشتند که این را باید مجلس هم تصویب کند. نیروهای روس از آذربایجان ایران خارج شدند، ولی مجلس آن را قبول نکرد و ملیشدن نفت از اینجا شروع شد. از اینجا دولت ایران فهمید هرگونه اکتشاف و استخراج نفت و گاز در شمال کشور ممکن است موجب حساسیت اتحاد شوروی شود. بنابراین از این حقوق استفاده نکردیم.
در عرصه نظامی هم با اینکه در قراردادها آمده که میتوانیم از بنادر دو طرف استفاده کنیم، ولی از این حق استفاده نمیکردیم. همیشه وقتی نیروی نظامیمان میخواست از آستارا بالاتر برود، یک افسر نظامی روس روی عرشه بود. نکته این است که شما حقوقی دارید، فارغ از اینکه از این حقوق چقدر استفاده کنید یا نکنید، شما آن حقوق را دارید. اشتباه جمهوری آذربایجان این است که میگوید این دریاچه در گذشته تقسیم شده. آقای خلف خلفاف از زمان من تا زمان آقای رحیمپور، همیشه معاون وزیر خارجه جمهوری آذربایجان بوده، این حرف را بر اساس نقشه اتحاد داخلی شوروی میزند که برای تقسیم منابع نفتی و اکتشاف برای خودشان طراحی کردند، از لحاظ حقوقی هم میگوید چرا وقتی کشتی نظامیتان برای اینکه از آبهای آستارا بالاتر برود، یک افسر روسی میآمد روی عرشه کشتی؟ وقتی ما کنار خرسی به آن بزرگی بودیم، مجبور بودیم به این مراعاتها. آن زمان مسائل نفتی هم خیلی برای ایران مهم نبود. حتی الان هم که صحبت میکنیم، هزینه استخراج یک بشکه نفت خام در دریای خزر پنج برابر هزینه استخراج یک بشکه نفت خام در جنوب است. معلوم است آن را که ارزانتر است، اول استخراج میکنیم.
خب این موضع جمهوری آذربایجان است، قزاقستان چه موضعی دارد؟
کشور قزاقستان میگوید بیایید به حقوق بینالملل دریاها بپردازیم. حقوق بینالملل دریاها در یک جاهایی که مسئله خیلی تنشزا میشود، از چیزی به نام خط منصف استفاده کرده است. خط منصف یعنی نقاطی را از بالا تا پایین به هم وصل کنید و وسط اینها را در نظر بگیرید. بنابر پیشنهاد قزاقستان که میگوید از حقوق دریاها استفاده کنیم، محدوده آبهای سرزمینی ایران، چیزی حدود ٦/١٣ درصد میشود. محدوده آبهای سرزمینی قزاقستان هم حدود ٤/٢٨ درصد میشود، چون ساحل این کشور حالت محدب و ساحل ما حالت مقعر دارد. بر اساس خط منصف، چون ساحل قزاقستان بیش از سایر کشورهاست، حاکمیت بر آبهای بیشتری از خزر را عهدهدار میشود.
موضع و پیشنهاد خود روسیه چه بود؟
موضع فدراسیون روسیه اول روی مشاع بود. بعد وزارت خارجه و وزارت انرژی روسیه به آقای یلتسین فشار آوردند. علت اصلی فشار وزارت انرژی روسیه این بود که در سال ١٩٩٤ قراردادی به نام قرارداد قرن بین حیدر علیاف و رئیس بیپی امضا شد. با این قرارداد بیپی در جمهوری آذربایجان فعال شد و سه حوزه نفتی مهم که از دوره اتحاد شوروی نفت صادر میکردند به نامهای آذری، چراغ و گونشلی را دوباره توسعه داد و حدود ١٠ میلیارد دلار هزینه کرد. مجددا یکبار دیگر ١٥ میلیارد دلار هزینه کرد و اخیرا ٤٠ میلیارد دلار و تا سال ٢٠٢٤ بیپی در جمهوری آذربایجان حدود ١٣٠ میلیارد دلار سرمایهگذاری میکند. این نشان میدهد که چقدر این سه حوزه پربازدهاند.
میزان استخراج نفت برای آنها هم همینقدر گران تمام میشود که گفتید برای ما در خزر؟
بله، اما این بستگی به قیمت نفت دارد. در دورهای که بیپی این کار را کرد، قیمت نفت ١٤٠ دلار بود. الان هم که قیمت هر بشکه نفت برنت ٧٠ دلار است، هنوز صرف دارد، اما اگر قیمت به ٢٥ دلار برسد، کسی آنقدر هزینه نمیکند. از این بدتر در شمال دریای خزر در کاشغان تاکنون ٤٠ میلیارد دلار خرج شده و تولید هنوز از ٢٠٠ هزار بشکه در روز بالاتر نرفته است. درحالیکه آنها ادعا میکردند میتوانند در روز یکمیلیون و ٢٠٠ هزار بشکه نفت تولید کنند. بههرحال وزارت انرژی روسیه به آقای یلتسین میگفت در جمهوری آذربایجان که از ضعیفترین جمهوریهای اتحاد شوروی بوده، در یک مورد ١٠ میلیارد دلار سرمایهگذاری شده است، ولی وقتی ما به غربیها میگوییم بیایید در روسیه سرمایهگذاری کنید، میگویند تا مسائل حقوقیتان را حل نکنید ما نمیآییم. ازهمینرو آنها به سمت تقسیم خزر رفتند. از سال ١٩٩٧ که آقای خاتمی و آقای یلتسین روی کار بودند، آنها به بحث تقسیم پرداختند. حتی توافقی بین آقای سرمدی، معاون وزیر خارجه وقت ایران و معاون وزیر خارجه روسیه برقرار شد که سهم ایران و بقیه هرکدام ٢٠ درصد باشد.
این توافق در سالهای اصلاحات انجام گرفت، اما چرا پابرجا نماند؟
آقای علیاف، رئیسجمهور آذربایجان و قزاقستان معترض شدند. آنها میگفتند بعضی کشورها ساحل بیشتری دارند، برخی ساحل کمتری، پس این ٢٠ درصد از کجا آمده است. آنقدر فشار وارد کردند که آقای پریماکوف در روسیه به عنوان نخستوزیر، وقتی سرکار آمد گفت همان قاعده مشاع باشد، ولی بستر دریا و استفاده از منابع نفت و گاز دریای خزر مطابق رژیم حقوقی تقسیم بر اساس خط منصف باشد که سهم ایران ٦/١٣ درصد است که شامل سطح آب دریا، کشتیرانی، محیط زیست و فضای ماورا دریای خزر و ماهیگیری میشود که میگویند مشاع باشد، چون روسیه همیشه مایل به دسترسی نظامی به جنوب دریای خزر بود، بهخاطر دسترسی راحتتر به روسهایی که در ازبکستان و تاجیکستان یا ارمنستان حضور دارند. همچنان روسیه نگران ارمنستان است که در فشار بین جمهوری آذربایجان و ترکیه اتفاقی بیفتد. بنابراین رژیم خزر در دوره آقای پریماکوف دوتایی شد: در سطح، تقسیم و در بستر، مشاع. در دولت بعد، برای آقای احمدینژاد خیلی مهم بود که آقای پوتین یک جلسه به ایران بیاید. وقتی آقای پوتین برای شرکت در اجلاس رؤسای دریای خزر به ایران آمد، در نتیجه نهایی نوشته شد رژیم حقوقی دریای خزر مبنیبر مشاع است، ولی در بستر تقسیم میشود. آقای احمدینژاد این بند را قبول کرد و در جلسهای که آقای نظربایف گفت که رژیم مشترک ١٩٢١ و ١٩٤١ مرده، آقای احمدینژاد جوابی نداد، اما یک هفته بعد به وزارت خارجه نوشت که از نظر ما رژیم مشترک ملاک است.
شما در بخشی از صحبتهایتان از تفاوت جریان در مورد دریا یا دریاچه صحبت کردید. یعنی در این ٢٠ سال مذاکره، تکلیف این موضوع مشخص نشده است؟
نه. هنوز مشخص نشده است و هرکسی براساس نفع رژیم خودش آن را دریا یا دریاچه میداند.
روسیه در این بین خیلی تأثیرگذار است، با توجه به اینکه میتواند با بقیه همسایگان زدوبند کند و روی دیگران تأثیر بگذارد و جریان سهم را تغییر دهد. نقش روسیه را در این بین چگونه میبینید؟
چند نکته را باید بگویم، اول اینکه تردیدی نیست که روسیه کشور بزرگی است اما روسیه در اینجا فعال مایشاء نیست. البته این امتیاز را دارد که چون کشورهای جدید از دل روسیه بیرون آمدهاند، ممکن است بهنوعی با روسیه همنظر باشند. اما واقعیت این است که روابط روسیه با ما، شاید بهتر از روابط روسیه با سایر کشورهای دریای خزر باشد. البته این به آن معنا نیست که روسیه آنجا نفوذ ندارد و نمیتواند کاری بکند. این به آن معناست که روابط ایران و روسیه به دلایلی دیگر بسیار نزدیک است. دوم اینکه فکر میکنم برخلاف جنوب کشور و در خلیج فارس که باید هرچه بیشتر به کارهایمان سرعت ببخشیم و خروج نیروهای نظامی غربی از آنجا به نفع ماست، گرچه در شمال هم این توافق باید انجام شود، ولی اینچنین نیست که اگر این توافق امسال انجام نشود و سال بعد انجام شود، ایران متضرر میشود.
باید بدانیم که ایران متضرر نخواهد شد. اما امروز که صحبت میکنیم، وضعیت بینالمللی ایران بدون تردید بهتر از سالهای ٢٠٠٠ و ٢٠٠١ و زمانی است که آقای بوش جنگ علیه تروریسم ادعایی را شروع کرد. در برجام ما به دستاوردهایی رسیدیم. من معتقدم که اگر ما کمی صبر کنیم، وضعیت بهتری خواهیم داشت و در وضعیت بهتر، بهتر میتوانیم مذاکره کنیم. البته به این معنا نیست که ما الان مذاکره نمیکنیم، بلکه به این معناست که ما عجلهای برای رسیدن به توافق نخواهیم داشت. در عمل همه کارهایی که یک رژیم حقوقی مشترک به ما اجازه میدهد یا امتیازاتی را که وجود دارد، ما الان داریم؛ کشتیرانی، شیلات، ماهیگیری و محیط زیست که یک کنوانسیون مستقل دارد و در تهران امضا شده است و فضای ماورا که الان تقریبا به نتیجه رسیده است. بنابراین به نظرم لزومی ندارد ایران فصل جدیدی از تنش را با دیگر کشورها آغاز کند. ما باید اول در خلیج فارس به نتیجه برسیم و مسئلهمان را با عربستان به یک جایی برسانیم. خوشبختانه با قطر خوب پیش میرویم. به اعتقاد من بهتر است اول با عراق و قطر یک ترتیبات امنیتی سهجانبه بگذاریم. اینکه اسم آن «مجمع» یا «سازمان» باشد را به انتخاب آنها بگذاریم، بعد یمن و ترکیه را داخل این جمع کنیم.
چندی پیش آقای چاووشاوغلو، وزیر خارجه ترکیه گفت که ما اصلا قصد ایجاد ائتلافی با قطر و ایران نداریم.
خاورمیانه در حال عوضشدن است. خطوط سایکس-پیکو که سال ١٩١٦ ترسیم شده، الان نمیتواند درست عمل کند. ایران کشوری است که بهخوبی میتواند در این منطقه نقش ایفا کند. به نظر من در جنوب باید عجله کرد، ولی در شمال نیاز به عجله نیست. این مسیری است که ایران در آن ضرر ندیده است. اگر ایران بخواهد قرارداد جدیدی خارج از قرارداد ١٩٢١ و ١٩٤٠ ببندد، به نظر من از آن بهتر نصیب ایران نخواهد شد. مثلا میشد پیمانی بهتر از حسن همجواری و مرزهای دولتی ١٩٧٥ با عراق ببندیم؟ به نظر من این امکانپذیر نیست یا حداقل الان انجامپذیر نیست.
پس معتقدید نباید عجله کرد؟
نباید عجله کرد، اکثر کارهایی که در حال انجام است، براساس رژیم مشاع است. همچنین هزینه استخراج نفت و گاز در دریای خزر سخت است. آنجا یک چاه هزار متر، هزارو ٩٥٠ متر یا دوهزارمتری باید زیر بستر دریا پایین برود. این کار تکنولوژی خیلی جدیدی میخواهد ولی در خلیج فارس در عمق ٦٠ متری بهراحتی به نفت میرسیم. به لحاظ فراوری سختترین جای دنیا خزر نیست، ولی نسبت به خلیج فارس هزینههای آن بیشتر است. وقتی نفت گچساران و آغاجری تمام شود، طبیعی است که به سمت استخراج از خزر میرویم. علاوه بر این حملونقل نفت از خزر به بازارهای عمده یعنی آسیای شرقی و اروپا و آمریکای شمالی بسیار سختتر است تا جنوب. در جنوب خارک در دریای آزاد است و هزینه انتقال هر بشکه کمتر از یک دلار است.
الان با بحث راهاندازی مسیر کریدور شمال به جنوب روبهرو هستیم و ماه گذشته طرح توسعه بندر چابهار نیز افتتاح شد که مسیر ترانزیت ایران، افغانستان و هند را باز کرد. شاید اینکه تکلیف رژیم حقوقی ما در خزر معلوم نیست، در این مسیر هم خلل ایجاد کند یا راهاندازی این کریدور شمال-جنوب میتواند به روند توسعه کشور کمک شایانی کند.
حرفتان کاملا درست است ولی نکتهای هست؛ اگر خط آهن قزوین -رشت -آستارا تمام شود، هزینه حمل بار خیلی کمتر از حمل بار فعلی از خزر میشود، یعنی حدود نصف میشود. در صورت تکمیل زیرساختها و سکوهای راهآهن و پلتفرمها و کریدور شمال جنوب، اهمیت دریای خزر بهلحاظ حملونقل کالا کمتر میشود؛ تردیدی در این نیست. اما اگر فکر کنید که رژیم حقوقی دریای خزر این کریدور را بهطور اساسی متحول میکند، چنین نیست. هیچ کشتیای نیست که امروز بهخاطر نبودن رژیم حقوقی مورد توافق، جایی متوقف شده باشد.
شما عضو تیم مذاکرهکننده دریای خزر و مذاکرات پایان جنگ عراق و ایران بودید. از منظر مذاکراتی به ما بگویید، چرا ما هیچ چیزی درباره این مذاکرات نمیدانیم؟ این میزان ندانستن طبیعی است؟ آیا زمان آن نیست که کمی به مردم و مخاطبان توضیح بدهند که در این مذاکرات چه میگذرد؟
اگر من بودم برای مردم بیشتر توضیح میدادم. نکته دیگر این است که روابط ما با روسیه ابعاد گوناگونی دارد. من حدس میزنم که درباره خزر ما با روسیه اختلافنظر داریم و این بهطور کلی است؛ اما به روابط با کشورها باید از بالا نگاه کرد. اتفاقا ایران کشوری است که اگر با کشوری روابط خوبی داشته باشد، برای آن کشور و دیدگاههای آن کشور احترام قائل است و سعی میکند که برهمزننده توافقات نباشد. من هم معتقدم که در دنیای جدید اطلاعرسانی به جامعه باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد.