آیا اوضاع اقتصادی مردم واقعا بحرانی است؟

حدود 12 میلیون و 25 هزار خانواده ایرانی در خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یی زندگی می‌کنند که سه اتاق دارد، 7 میلیون و 210 هزار خانواده در خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یی با دو اتاق خواب زندگی می‌کنند و تنها 750 هزار خانواده در خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی تک‌خواب زندگی می‌کنند. البته اقلیت 1.2 درصدی نیز خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یی با شش اتاق و بیشتر دارند که برابر با حدود 302 هزار خانواده می‌شود.

 

به گزارش خبرگو ،سرش نیمه طاس و پیشانی‌اش بلند است اما بغض فریادشده در صدایش با لهجه‌ای که گاهی می‌لرزد، نشان می‌دهد که بختش به اندازه پیشانی‌اش بلند نیست. مقابل ماموران نیروی انتظامی که تنها اعتراضات را از دور می‌پایند، ایستاده، استیصال کلامش از صدایش بلندتر است و به نمایندگی از کارگرانی که هرکدام گوشی به دست تصویر او را ضبط می‌کنند، می‌گوید: «به جان تک دخترم، به جان بچه‌ی توی راهم، از هیچ‌چیز نمی‌ترسم. اینا یه مشت کارگرن که خدا شاهده پول نون امروز بعدازظهر رو ندارن... یه مشت کارگر گشنه چند ماهه سرگردونن، چند ساله بازیچه شدن. هر بلایی سرم بیاید، از اینکه همیشه جلوی زن و بچه‌ام کوچیک بشم خیلی بهتره، حرفا‌ هیچ موقع از یاد آدم نمی‌ره. متاسفم برای همه دولت‌مردها، متاسفم برای مسئولین شهرم، همه کارخونه‌های اراک همین‌طور تعطیل شدند. شرکت آونگان تعطیل شد رفت، از حال زن و بچه‌شان خبر دارید؟ شرکت صنایع تعطیل شد. پیشگیری باید می‌کردید. بیکاری معضل همه فسادهای اجتماعه، جوون شهر ما کجا بره کار کنه؟ کجا نیرو می‌گیره؟» دو دقیقه‌ای حرف می‌زند و با بغض صحبت‌هایش را در میان تشویق کارگرانِ اعتصاب‌کرده، تمام می‌کند.

این ویدئو و ویدئوهایی مانند همین اعتراضات، طی سال ۹۶ بارها و بارها چه به اسم کارگران هپکو، کارگران نیشکر هفت‌تپه و یا حتی معلمان حق‌التدریسی در شبکه‌های اجتماعی دست به دست و بعضی‌هایشان چند میلیون بار دیده شدند. چند ماه پس از این اعتراض‌های صنفی پراکنده، اعتراضی متمرکز در مشهد شروع شد. در هفته اول دی‌ماه، قیمت هر شانه تخم‌مرغ به حدود ۲۰ هزار تومان رسیده بود و همین بهانه‌ای برای معیشتی بودن اعتراض‌های اولیه بود. عنوان این تجمع اولیه «نه به گرانی» بود و کمی پس از آغاز، مال‌باختگان موسسات مالی و اعتباری نیز به آن پیوستند. این تجمعات و اعتراضات کم‌کم گسترده شد و شهرهای کوچک و بزرگ مختلفی را مانند کرمانشاه و ایذه دربرگرفت که برخی شاخص‌های اقتصادی نشان می‌داد اوضاع معیشت مردم در آنها چندان به سامان نیست و بعضی دیگر نیز اثبات می‌کرد که طبقه متوسط، بیشتر جمعیت این شهرها را تشکیل می‌دهد و زندگی مردم نیز با وضعیت متوسط و خوبی می‌گذرد.

کنکاشی که در یک جمله نشان می‌دهد وضعیت معیشتی اغلب مردم، نه آن‌قدرها بد، و نه خوب است، از طرفی دیگر هم «نابرابری» احساسی است که در میان تمام شاخص‌ها خود را نشان می‌دهد و تحرکات اجتماعی را به پیش می‌راند.

استان‌های مختلف کشور چطور زندگی می‌کنند؟

کهگیلویه و بویراحمد بعد از تهران بیشترین میزان هزینه‌ها را در کل کشور دارد و لرستانی‌ها هم کمتر از همه پول خرج می‌کنند و درآمد دارند.

بانک مرکزی هر سال گزارشی از وضعیت بودجه خانوار منتشر می‌کند که تصویر دقیقی از اوضاع معیشتی را نشان می‌دهد؛ البته این گزارش از طریق پرسش از مردم به دست می‌آید و برخی از کارشناسان عقیده دارند که مردم در فرم‌های خوداظهاری معمولا هزینه‌هایشان را بیشتر از درآمدشان عنوان می‌کنند. اما به هر حال آخرین گزارش بررسی بودجه خانوار مربوط به سال ۹۵ می‌شود و حکایت از هزینه ۳۹ میلیون و ۳۰۰ هزار تومانی برای خانواده‌های شهری ایران طی یک سال داشته است. همچنین درآمدها ۳۹ میلیون و ۲۳۷ هزار تومان بوده است. البته این تنها میانگینی از کل کشور را نشان می‌دهد و اوضاع در طبقات مختلف اقتصادی، متفاوت است. دهک اولی‌ها که فقیرترین طبقه جامعه را تشکیل می‌دهند، کل هزینه زندگی‌شان طی یک سال به ۹ میلیون تومان هم نمی‌رسد، آنها سال ۹۵ تنها ۸ میلیون و ۵۹۰ هزار تومان هزینه کرده‌اند. اما در آن سوی طیف، دهک دهمی‌ها طی یک سال نزدیک به ۱۲۴ میلیون تومان هزینه زندگی‌شان بوده است. البته اختلاف در میان دهک‌های بالایی هم وجود دارد؛ دهک نهمی‌ها کل هزینه سالانه زندگی‌شان ۶۴ میلیون تومان و چیزی برابر با نصف دهک دهم بوده است. این آمار نشان‌دهنده نابرابری‌های گسترده و همان مسئله‌ای است که بعضی از جامعه‌شناسان باور دارند عامل و محرک اصلی اعتراضات بوده است.

بررسی گزارش بودجه خانوار نشان می‌دهد که ایرانی‌ها فراتر از هزینه‌های اولیه زندگی، چندان پول زیادی برای داشتن رفاه خرج نمی‌کنند. بیشترین هزینه زندگی در کل کشور مربوط به هزینه مسکن، آب، برق و گاز می‌شود و بعد از آن هم خوراک و آشامیدنی‌ها. به طور میانگین، 35.5 درصد از کل هزینه خانوار صرف مسکن و اداره آن می‌شود که رقمی حدود ۱۴ میلیون تومان را از کل هزینه ۳۹ میلیون تومانی خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ در سال ۹۵ به خود اختصاص داده بود. بعد از آن نیز، ۲۲.۹ درصد از کل هزینه خانواده‌‌ها برای خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها صرف می‌شود. این رویه در رتبه‌بندی بیشترین هزینه‌های صرف‌شده در میان کل استان‌های کشور ثابت است و بعد از آن نیز اغلب نوبت به هزینه‌های حمل‌ونقل و بهداشت‌ودرمان می‌رسد. البته توزیع آن تفاوت‌هایی دارد و استان‌هایی که مسکن کمتر از ۲۰ درصد از کل هزینه خانوار را از آنها می‌بلعد، اوضاع زندگی‌شان بهتر است. بعد از تهران، مردم کهگیلویه و بویراحمد بیشترین خرج را در کل استان‌های کشور دارند و در سال ۹۵، ۵۲ میلیون و ۳۵۶ هزار تومان خرج کرده‌اند و البته شکافی حدود ۱۰ میلیون تومان نیز بین هزینه و درآمد اظهارشده از سوی خود آنها وجود دارد.

کهگیلویه‌ و بویر احمدی‌ها بیشترین هزینه صرف‌شده برای پوشاک و کفش را در کل کشور به خود اختصاص داده‌اند. آنها ۸.۴ درصد از کل هزینه‌هایشان برابر با ۴ میلیون و ۴۴۱ هزار تومان را در سال ۹۵، خرج خرید کفش و پوشاک کردند، در حالی که بعد از آنها مردم ایلام و قزوین با هزینه ۲ میلیون و ۲۲۵ هزار تومانی بیشترین هزینه لباس را در کل کشور داشته‌اند. پایتخت‌نشینان نیز ۲ میلیون و ۲۱۰ هزار تومان برای لباسشان خرج کرده‌اند. در کهگیلویه ‌و بویر احمد هزینه خوراکی‌ها و آشامیدنی‌هایشان نیز بیشتر از کل کشور و برابر با ۱۵ میلیون و ۷۱۷ هزار تومان بوده است در حالی‌که در شهر گران تهران، ۱۰ میلیون و ۷۴۴ هزار تومان طی یک سال خرج خوراک شده بود. احتمالا پایین بودن میزان هزینه مسکن در استان کهگیلویه و بویراحمد، باعث شده است که مردم بتوانند به خرج‌های دیگر بیشتر بها دهند، در حالی که در این استان ۳۰ درصد از هزینه‌ها برای خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها صرف می‌شود، تنها ۱۹ درصد برابر با ۱۰ میلیون تومان به هزینه مسکن و اداره انرژی‌های آن اختصاص یافته است. در گروه خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها، ایلامی‌ها بعد از تهران و کهگیلویه با ۱۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان بیشترین هزینه را به خود اختصاص داده‌اند.

اما لرستان، استانی است که کمترین میزان هزینه و کمترین میزان درآمد را در بین کل استان‌های کشور داشته است. لرستانی‌ها در سال ۹۵، ۲۲ میلیون و ۲۲۵ هزار تومان هزینه کل زندگی‌شان بود که از این میزان ۷ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان را صرف خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها و ۶ میلیون و ۳۲۲ هزار تومان را صرف مسکن و آب و برق کرده‌اند. هزینه پوشاکشان نیز به یک میلیون تومان نرسیده و برای تفریح و امور فرهنگی نیز کمتر از ۲۵۰ هزار تومان خرج‌ کرده‌اند اما حدود ۳۲۰ هزار تومان برای رستوران و هتل پرداخته‌اند.

کرمانشاه در رتبه اول بیکاری کشور قرار دارد، در میان هزینه و درآمد این استان شکاف ۲ میلیون تومانی دیده می‌شود. خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها ۳۰ درصد از کل هزینه را به خود اختصاص داده و با این حال کرمانشاهی‌ها سالی حدود ۶۶۰ هزار تومان خرج رستوران رفتن می‌کنند. در کل تمام بررسی‌ها تایید می‌کند که شهرهای مرزی هم بدترین وضعیت را از نظر بیکاری و هم‌ کمترین میزان هزینه و درآمد را در زندگی‌ روزمره‌شان تجربه می‌کنند.

«بیکاری» چقدر در اعتراض‌ها موثر بود؟

رتبه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اول بیکاری در کل کشور به شهرهای مرزی اختصاص دارد و مناطق زلزله‌زده سرپل ذهاب و اسلام‌آباد غرب نیز بیکارترین شهرهای کشور هستند.

بر اساس گزارش مرکز آمار در پاییز ۹۶، استان کرمانشاه با نرخ ۲۵.۶ درصد بیکارترین استان کشور است. بعد از آن هم چهارمحال و بختیاری با ۲۱.۱ درصد بالاترین نرخ بیکاری را در کشور دارد. در جایگاه سوم نیز نوبت به آذربایجان غربی با نرخ بیکاری ۱۵ درصدی می‌رسد، در حالی که بیکاری پاییز سال گذشته این استان ۱۱ درصد بوده است. بعد از آن هم خوزستان با نرخ بیکاری ۱۴.۶ درصدی قرار گرفته است. گزارش‌‌های بانک مرکزی از بررسی بودجه خانوار نیز نشان می‌دهد که در این استان‌ها هزینه و درآمد خانوار پایین‌تر از میانگین کشوری بوده است.

گزارش‌های مرکز آمار فقط وضعیت استان‌ها را نشان می‌دهد اما گزارشی تکمیلی از وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی به تفکیک‌ شهرهای استان نیز روایت می‌کند که در میان 153 شهر کشور، شهرهایی که اعتراضات اخیر در آنها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ گسترده بوده است، اکثرا در رتبه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی میانی از نظر نرخ بیکاری قرار داشته‌اند که در هرکدام چندین هزار نفر فرد بیکار زندگی می‌کنند. در کمترین مورد در تویسرکان، از 31 هزار نفر کل جمعیت، 3 هزار و 526 نفر در سال 95 بیکار بوده‌اند. در مشهد از میان یک میلیون نفر جمعیت فعال اقتصادی، بیش از 117 هزار نفر بیکار هستند و در اصفهان نیز از میان 751 هزار نفر جمعیت فعال بیش از 215 هزار نفر بیکار هستند.

بررسی‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی آماری از وضعیت اشتغال در سال 95، نشان می‌دهد بعضی از شهرهایی که اعتراضات اخیر در آنها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ جدی بوده است، نرخ بیکاری بالاتر از کل کشور داشته‌اند. رتبه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اول بیکاری در کل کشور به شهرهای مرزی اختصاص دارد و مناطق زلزله‌زده سرپل ذهاب و اسلام‌آباد غرب نیز بیکارترین شهرهای کشور هستند.

در میان شهرهای معترض، کرمانشاه با 295 هزار نفر جمعیت شاغل و 43 هزار نفر جمعیت بیکار، رتبه دوازدهم را در بیکاری کل شهرهای کشور دارد. پس از آن، شهر ایذه رتبه 31 را در بیکاری کشور با 18.3 درصد نرخ بیکاری دارد. کل جمعیت این شهر، 198 و 871 هزار نفر است و از میان جمعیت فعال 64 هزار نفری، 11 هزار و 735 نفر بیکار هستند. هدایت‌الله خادمی، نماینده مردم ایذه نیز گفته بود: «اگر می‌بینید که تجمعات و اعتراضات اخیر در ایذه تا حدودی پررنگ‌تر بوده، به این دلیل است که جوانان ایذه همه بیکار هستند.»

مردم ایران در چه جور خانه‌هایی زندگی می‌کنند؟

نزدیک به نیمی از مردم کشور در خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سه‌خوابه زندگی می‌کنند.

با وجود تمام نارضایتی‌ها، بررسی‌ نحوه تصرف مسکن نشان می‌دهد که خانواده‌های ایرانی اکثرا در طبقه متوسط زندگی می‌کنند. در سال 86، 66 درصد از خانواده‌های ایرانی صاحب خانه بودند. 25 درصد در خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اجاری، 1.4 درصد در خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی در برابر خدمت و 7.6 درصد نیز در خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی رایگان زندگی می‌کردند.

هر سال از تعداد صاحب‌خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کم شد، تا جایی که در سال 89، 64.7 درصد از مردم در خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شخصی زندگی می‌کردند. در سال 90 از همان تعداد هم کم شد و 60.8 درصد از مردم صاحب‌خانه بودند، 26 درصد از مردم نیز در خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اجاری زندگی می‌کردند. در سال 92 مجدد درصد خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی صاحب‌خانه به 64.4 درصد رسید و در سال 95 نیز، 64.3 درصد از مردم در خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شخصی‌شان زندگی می‌کردند. 26.2 درصد مستاجر بودند، نیم درصد در خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی در برابر خدمت زندگی می‌کردند و 9 درصد نیز در خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی رایگان ساکن بودند.

بررسی اوضاع زندگی مردم از نظر تعداد اتاق‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نیز نشان می‌دهد که نزدیک به نیمی از مردم کشور در خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سه‌خوابه زندگی می‌کنند. 49.7 درصد از مردم ساکن خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سه‌اتاقه هستند، 29.8 درصد در خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دواتاقه زندگی می‌کنند، 14 درصد در خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی 4 اتاقه زندگی می‌کنند و تنها 3.1 درصد ساکن خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی تک‌خواب هستند.

به این ترتیب، حدود 12 میلیون و 25 هزار خانواده ایرانی در خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یی زندگی می‌کنند که سه اتاق دارد، 7 میلیون و 210 هزار خانواده در خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یی با دو اتاق خواب زندگی می‌کنند و تنها 750 هزار خانواده در خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی تک‌خواب زندگی می‌کنند. البته اقلیت 1.2 درصدی نیز خانه‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یی با شش اتاق و بیشتر دارند که برابر با حدود 302 هزار خانواده می‌شود.

بررسی لوازم زندگی خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نیز نشان می‌دهد که 48.6 درصد از خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ایرانی برابر با 11 میلیون و 800 هزار خانوار، اتومبیل شخصی دارند که این میزان در سال 86، 33 درصد بوده است. همین‌طور در سال 86، 63.8 درصد از خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ایرانی تلفن همراه داشته‌اند که حالا این رقم به حدود 97 درصد رسدیده است.

سفره‌های مردم چقدر کوچک شده است؟

مصرف گوشت پرندگان در سال 86، 96 کیلو در بین خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ بود اما در سال 95، به 86 کیلو رسید.

«من توجه شما را به این نکته جلب می‌کنم که قدرت خرید کارمندان دولت بین سال‌‌های 84 تا 92، هفتاد و سه درصد کاهش پیدا کرده است. چنین سقوط اقتصادی در تاریخ ایران بی‌سابقه است. فقط و فقط قدرت خرید کارگران ایران در سال 90 یازده درصد کم شده است. درآمد سرانه در پایان سال ۹۷، به درآمد سرانه در پایان سال ۹۰ می‌رسد؛ ضمن اینکه قدرت خرید کارمندان و کارگران هم بین سال‌های ۱۴۰۵ تا ۱۴۱۰ به میزان قدرت خرید مردم در سال ۸۴ خواهد رسید.» سعید لیلاز، اقتصاددان در یکی از اظهارنظرهایش چنین تحلیل کرده بود. بررسی آرشیو گزارش‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بانک مرکزی نیز نشان می‌دهد که خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شهری ایران در سال 86، 174 کیلو برنج مصرف کرده بودند، تنها یک سال بعد مصرف برنج مردم به 146 کیلو کاهش پیدا کرد. این روند کاهشی ادامه یافت تا در سال 95 به 106 کیلو رسید.

مصرف گوشت پرندگان نیز در سال 86، 96 کیلو در بین خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ بود اما در سال 95، به 86 کیلو رسید. مصرف انواع شیر نیز با کاهش جدی روبه‌رو بوده است. در سال 86، خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 206 کیلو شیر مصرف کرده بودند اما در سال 95 میزان مصرف شیر در میان خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به 120 کیلو کاهش پیدا کرد. کاهش مصرف مواد خوراکی و آشامیدنی تنها محدود به اقلامی مانند گوشت، برنج و لبنیات نبوده است. حتی میزان مصرف شکر نیز کم شده است. 10 سال پیش، ایرانی‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 17 کیلو در سال شکر مصرف می‌کردند اما در سال 95، میزان مصرف شکر مردم به 9 کیلو کاهش پیدا کرد.

بر اساس گزارش بانک مرکزی خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بدون فرد شاغل در سال 86، 17.3 درصد از کل خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ را تشکیل می‌دادند اما تعداد آنها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هر سال روبه افزایش گذاشت و سه سال بعد، 22.5 درصد از خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ بدون اشتغال روزگار می‌گذراندند. در سال 92 نیز میزان آنها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به 24 درصد رسیده بود. در دولت یازدهم نیز تنها از شیب افزایش این تعداد، کاسته شد. در سال 94، 26.4 درصد از خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ بدون فرد شاغل زندگی می‌کردند و در سال 95 در 26.6 درصد از خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شهری هیچ‌کس سر کار نمی‌رفت.

بررسی سایر آمارها نیز نشان می‌دهد که طی 10 سال گذشته، از تعداد خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شاغل نیز کاسته شده است. در 57.5 درصد از خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ در سال 86، یک نفر شاغل بود اما حالا تعداد آنها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به 56.4 درصد رسیده است. در طرفی دیگر از تعداد خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یی با دو و سه نفر شاغل نیز با شیبی تندتر کاسته شده است. در حالی که ده سال پیش در 19.5 درصد از خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دو نفر سرِ کار می‌رفتند حالا 14.2 درصد چنین وضعیتی دارند.

چقدر از مردم در فقر زندگی می‌کنند؟

می‌توان گفت 25 میلیون و 556 هزار نفر از ایرانی‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، زیر خط فقر 1.5 میلیون تومانی هستند.

سه سال پیش، گزارشی از طرف وزارت راه و شهرسازی منتشر شد که نشان می‌داد 33 درصد جامعه ایران زیر خط فقر زندگی می‌کنند. همین گزارش تاکید دارد خانواده‌های طبقه متوسط برای خرید خانه باید حداقل یک‌سوم درآمد ماهیانه‌شان را به مدت 96 سال پس‌انداز کنند. آرزوی خرید خانه در کشورهای توسعه‌یافته با پس‌انداز 14 ساله یک‌سوم درآمد رنگ واقعیت می‌گیرد. همچنین گزارش تکمیلی مرکز آمار ایران نقل می‌کند حداقل 4 دهم درصد از جمعیت ایران در کپر و چادر زندگی می‌کنند. در مقابل 6 میلیون نفر از مردم ایران در وضعیت مالی‌ای قرار دارند که می‌توانند ویلای شخصی در اختیار داشته باشند.

 آمارهای رسمی مقامات، از زندگی حدود ۱۲ میلیون نفر در فقر مطلق حکایت می‌کند. اظهارات وزیر راه و شهرسازی نیز نشان می‌دهد که حدود ۲۰ میلیون نفر در سکونت‌گاه‌های حاشیه‌ای زندگی می‌کنند.

 7.1 درصد از خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ایرانی با درآمد سالانه کمتر از 5 میلیون زندگی می‌کنند. این رقم در ماه حدود 416 هزار تومان می‌شود. 7 درصد، تقریبا برابر با یک میلیون و 274 هزار خانوار شهری می‌شود که با توجه به بعد دو نفری خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی این گروه درآمدی، می‌توان گفت حدود دو میلیون و 550 هزار نفر در شهرهای ایران در قعر فقر روزگار می‌گذرانند. با توجه به میزان درآمد آنها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، می‌توان گفت که به جز یارانه و مستمری کمیته امداد، درآمد دیگری ندارند.

به طور تجمعی، حدود 15 درصد از خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، با کمتر از سالانه 9 میلیون و 600 هزار تومان درآمد زندگی می‌کنند که درآمد آنها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ماهانه به حدود 800 هزار تومان می‌رسد. آنها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ حدود 2 میلیون و 724 هزار خانوار را تشکیل می‌دهند و تعداد متوسط افرادشان، 3 نفر است. با این حساب می‌توان گفت حدود 8 میلیون و 172 هزار نفر از ایرانی‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، در خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یی زندگی می‌کنند که ماهانه کمتر از 800 هزار تومان درآمد دارند. آنها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ طبقه‌ای را تشکیل می‌دهند که زیر خط فقر مطلق هستند و البته میزان روستایی‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ در آن محاسبه نشده است. اما 20 میلیون جمعیت ایران روستانشین هستند و به طور تقریبی می‌توان برآورد کرد که آمار 12 میلیون ایرانی زیر خط فقر مطلق، نزدیک به واقعیت باشد.

با محاسبه تجمعی دیگر، 47 درصد از خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، سالانه کمتر از 18 میلیون و 665 هزار تومان درآمد دارند؛ با این حساب، 8 میلیون و 518 هزار خانواده شهری ایرانی، ماهانه با کمتر از 1.5 میلیون تومان زندگی می‌کنند، به طور متوسط تعداد خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تا این گروه درآمدی 3 نفر است و می‌توان گفت 25 میلیون و 556 هزار نفر از ایرانی‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، زیر خط فقر 1.5 میلیون تومانی هستند. این در حالی است که برخی اقتصاددان‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ خط فقر را برای کلان‌شهرهایی مانند تهران 3 میلیون تومان برآورد می‌کنند و جمعیت روستایی نیز در این تعداد، در نظر گرفته نشده است.

از طرف دیگر بر اساس گزارش بانک مرکزی درآمد متوسط خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ماهانه به 3 میلیون و 260 هزار تومان می‌رسد و با این حساب نیز می‌توان گفت که خانوارهای شهری که درآمدی کمتر از این میزان داشته باشند، زیر خط فقر جای می‌گیرند؛ که البته خط فقر نسبی به معنای داشتن امکانات لازم برای زندگی مناسب، تفریح و آموزش است.

مردم ایران حال و پولِ تفریح دارند؟

از کل هزینه خانوار ۲ درصد آن به تفریح و امور فرهنگی اختصاص دارد و ۲.۱ درصد هم خرج رستوران می‌شود.

متوسط هزینه‌ای که در میان کل خانواده‌های شهری ایران صرف تفریح و امور فرهنگی می‌شود، ۷۶۴ هزار تومان است. دهک اولی‌ها، ساالانه تنها ۵۷ هزار تومان خرج تفریح می‌کنند، در حالی که سالانه ۸۱ هزار تومان برای دخانیات می‌پردازند. هزینه تفریح در دهک دوم، نسبت به دهک اول حدود سه برابر می‌شود و به ۱۴۹ هزار تومان می‌رسد. دهک پنجمی‌ها نیز که طبقه متوسط جامعه به حساب می‌آیند، سالانه ۴۳۶ هزار تومان برای تفریح هزینه می‌کنند که دقیقا برابر با هزینه رستوران و هتل رفتنشان است و دهک ششمی‌ها نیز در همین طبقه متوسط سالانه با ۵۱۳ هزار تومان تفریح می‌کنند. بر اساس گزارش بانک مرکزی، به طور میانگین از کل هزینه خانوار ۲ درصد آن به تفریح و امور فرهنگی اختصاص دارد که البته هزینه آن در سال ۹۵ نسبت به ۹۴، ۱۰.۲ درصد بیشتر شد.

اما در طبقه ثروتمند، حتی میان دهک نهم و دهم نیز اختلاف وجود دارد. دهک نهمی‌های جامعه سالانه یک میلیون و ۳۵۳ هزار تومان خرج تفریح و امور فرهنگی می‌‌کنند اما دهک دهمی‌ها، از کل هزینه ۱۲۴ میلیون تومانی‌شان، ۲ میلیون و ۹۰۷ هزار تومان برای تفریح می‌پردازند. ثروتمندترین‌های جامعه همچنین سالی ۹ میلیون و ۲۰۱ هزار تومان برای «کالاها و خدمات متفرقه»‌ هزینه می‌کنند.

همچنین خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ایرانی به طور متوسط سالانه ۸۳۶ هزار تومان برای رستوران و هتل رفتن هزینه می‌کنند. این درحالی است که ۷۶۴ هزار تومان در سال برای تفریح و امور فرهنگی می‌پردازند و ۷۳۴ هزارتومان صرف تحصیل می‌کنند. هزینه رستوران و هتل رفتن ایرانی‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ با هزینه آنها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ برای ارتباطات، سالانه ۸۳۲ هزار تومان، برابری می‌کند. البته این ارقام متوسط هزینه خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ را در کل کشور نشان می‌دهد. در شهر تهران، خانواده‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ سالانه حدود یک میلیون و ۱۷۰ هزار تومان برای رستوران و هتل خرج می‌کنند.

خانواده‌های شهری ایران در سال ۹۵، به طور متوسط یک میلیون و ۶۹۱ هزار تومان از هزینه سالیانه‌شان را خرج خرید پوشاک و کفش کرده‌اند. البته دهک اولی‌ها تنها ۱۲۱ هزار تومان و دهک دومی‌ها ۳۱۱ هزار تومان برای این کار هزینه کرده‌اند. در میان طبقه متوسط نیز، هزینه سالانه پوشاک حدود یک میلیون تومان بوده است. اما ثروتمندهای جامعه در طبقه نهم و دهم، اختلاف زیادی با هم دارند. دهک نهمی‌ها، ۲ میلیون و ۹۹۷ هزار تومان برای پوشاک هزینه کرده‌اند و دهک دهمی‌ها به طور متوسط، ۶ میلیون و ۱۷۵ هزار تومان در میان خانواده‌های شهری کل ایران، هزینه کفش و لباسشان بوده است.

علی‌اصغر سعیدی، مدیر گروه برنامه‌ریزی و رفاه اجتماعی دانشگاه تهران می‌گوید: «از نظر من احساس نابرابری مهم‌ترین مسئله در اعتراض‌های اخیر بوده است. دو دهک اول جامعه در شرایط فقر زندگی می‌کنند، دو دهک آخر نیز در ثروت بسیار بالایی زندگی می‌کنند که سبک زندگی‌های کاملا متفاوت از هم دارند. ۶ دهک میانی همان‌هایی هستند که از آنها به عنوان طبقه متوسط یاد می‌شود و سبک زندگی‌هایشان تقریبا با هم شباهت دارد. اگرچه به باور من بیشتر طبقه متوسط و نه فقیر در اعتراض‌ها شرکت داشتند اما آن‌ هم به خاطر احساس نابرابری بوده است. افراد در جامعه‌ی جهانی‌شده، به راحتی می‌توانند خود را با دیگران و سبک‌های زندگی دیگر مقایسه کنند و حق خود را زندگی بهتری می‌دانند. اما زمانی ‌که نتوانند تحرک داشته باشند، سرخورده می‌شوند و اعتراض‌ها شکل می‌گیرد.»

اوضاع اقتصادی

اوضاع اقتصادی

خبرگو
تازه ترین اخبار ایران و جهان

 

تصاویر

Top