به گزارش خبرگو ، در حالی كه هنوز بحث كانكسها در مناطق زلزلهزده كرمانشاه، یكی از مهمترین موضوعاتی است كه به عنوان نیاز اصلی مردم منطقه مطرح میشود، عدهای چارهاندیشی دیگری كردهاند؛ چارهای بر مبنای دانش بومی مردم منطقه؛ ساخت كپر و كولمان.
كپر و كولمان، شكلی از سرپناه است كه با كمترین امكانات مانند نی یا لولههایی كه قابلیت انعطاف را دارند، به كمك مردم دو روستای منطقه زلزلهزده كرمانشاه آمده؛ این سازهها در دو روستای بلوان و قلعهواری، به خانوادهها امنیت داده و ایده تشكیل آن از اهالی قدیمی روستا بوده و با كمك چند فعال اجتماعی كه برای كمك به مردم زلزلهزده رفته بودند به انجام رسیده است. حالا این كپرها و كولمانهای ساده اما كارآمد، فضاهایی برای اسكان، آموزش، اجتماعات محلی و نگهداری از دام هستند و در شرایطی كه مردم روستاهای دیگر، از كمبود كانكس ناراضیاند، اهالی این دو روستا راهحلشان را پیدا كردهاند.
دو نماینده از پویش «كپر و كولمان» دیروز در نشستی با موضوع «تداوم حیات پس از زلزله با تاکید بر پایداری اقتصادی- اجتماعی» كه در شرکت عمران و بهسازی شهری ایران برگزار شد، درباره این تجربه جدید از اسكان مردمی كه سقف روی سرشان را زلزله خراب كرده، گفتند. محمدرضا اعتصامی، معمار و منیژه غزنویان، كارشناس ارشد علوم اجتماعی، نمایندگان این پویش هستند كه به ارائه تجربیاتشان از حضور در همان روزهای ابتدایی در مناطق زلزلهزده كرمانشاه پرداختند.
منیژه غزنویان از حضورشان بعد از زلزله در كرمانشاه گفت، روزهایی كه به این فكر میكردهاند كه باید چه كار كنند كه بعد از تامین نیازهای اولیه مثل غذا و پوشاك، كمك كنند آسیبهای اجتماعی كم شود و مردم به فكر مهاجرت نیفتند؛ آن هم در شرایطی كه تا پیش از زلزله هم، مهاجرت یكی از معضلات اصلی این منطقه بوده است: ما به این فكر كردیم كه همه اینها بستگی به شیوه مدیریت بحران و نگاه به مقوله كمك و حمایت دارد. بررسی كردیم و دیدیدم دو نوع حمایت میتوان از مردم انجام داد؛ یكی حمایت پدرسالارانه كه درنهایت به ناتوانسازی مردم منطقه میانجامد و دیگری حمایت اجتماعمحور كه رویكردش توانافزایی مردم است.
او در توضیح این دو نوع رویكرد گفت: حمایت پدرسالارانه، شبیه همان چیزی است كه در خانواده و مدرسه اتفاق میافتد. نهاد قدرتمندی كه میخواهد به همه نیازها پاسخ بدهد و مسئولیت همه امور را برعهده بگیرد، از این طریق هم به خودش فشار میآورد و هم دیگرانی كه مسئولیتشان را قبول كرده، ضعیف و ناتوان میكند. در تجربه كرمانشاه، این موضوع را تحت عنوان كانكس دیدیدم. درواقع بحران كانكس در مناطق زلزلهزده، حاصل چنین تفكری است كه از مردم سلب قدرت شد، مجبور شدند در یك فرایند بوروكراتیك تشكیل پرونده بدهند، منفعلانه بنشینند تا دیگران به كمك آنها بیایند و نیازهایشان را مرتفع كنند. نتیجه این رویكرد همان خبرهایی شد كه درباره فوت كودكان، سرمازدگی، قیمتهای كاذب و سودجویی، ارسال كانكس كمكیفیت، تبدیل كانكس به یك سرمایه نمادین، افزایش مطالبهگری مردم و در نهایت اعتراض و نارضایتی مردم میخوانیم.
این كارشناس علوم اجتماعی، در مقابل، به رویكرد جامعهمحور هم پرداخت و از آن به عنوان مشق كمتر نوشتهشده در كشورمان نام برد: بر اساس این رویكرد، اجتماعات محلی باید آنقدر قدرتمند شوند كه خودشان مسائلشان را شناسایی كرده و آن را حل كنند. این استراتژی بر اساس مسئولیت و خلاقیت بنا شده و با تكیه بر نردبان مشاركت ارنشتاین، بر این اصل معتقد است كه ایده از تو، اجرا از تو، كمك از من. این كاری است كه ما در دو روستای زلزلهزده به عنوان منطقه پایلوت انجام دادیم و مواد غذایی را به این روستاها بردیم، خودشان آن را بستهبندی و بر اساس اولویت توزیع كردند، به این ترتیب از امدادگیر به امدادگر تبدیل شدند و احساس رضایت داشتند.
محمدرضا اعتصامی، نماینده دیگر پویش كپر و كولمان هم درباره راهحلیابی مشاركتی مردم برای تامین سرپناه در روستاهای بلوان و قلعهواری گفت: ما با كمك چندین انجیاوی دیگر، خواستیم درونگرا به موضوع نگاه كنیم، از دانش بومی مردم برای تامین سرپناه كمك بگیریم و در شرایطی كه مردم به دنبال كانكس بودند، به آنها یادآوری كنیم كه خودشان میتوانند دست به كار شوند و برای بهبود وضعیتشان مشاركت فعالانه داشته باشند. به این ترتیب، در گفتگو با جامعه محلی به كپر و كولمان به عنوان سرپناههایی در گذشته رسیدیم كه ساختاری ساده داشت. به این ترتیب، هم با استفاده از منابع نی كه در منطقه موجود بود و هم با كمك گرفتن از الواری كه در خرابههای ساختمانها وجود داشت و لولههایی كه به این منظور تولید شد، كپر و كولمان ساخته شد و حتی عدهای به این سرپناهها شكلهای دیگری دادند، آنها را با سیمان یا فلز مقاوم كردند و درنهایت توانستیم با این راهكار تسهیلگرانه، مردم منطقه را توانمند كنیم و به استراتژیهای مسكن موقت تنوع ببخشیم.
این فعال اجتماعی با اشاره به این كه خیلی از مردم این كپرها را به كانكس ترجیح دادند، تاكید كرد: با این كه در منطقههای دیگر دعوا بر سر كانكس وجود داشت و البته این نگاه سرمایهای به كانكس، به مناطق پایلوت ما هم سرایت كرده بود، اما خیلی از مردم شیوههای آشنا را ترجیح میدادند و با به دست آوردن اعتماد به نفس برای رفع نیازهایشان، راه حل عبور از بحران را پیدا كردند. این خودباوری و استفاده از فناوریهای بومی، كاری است كه باید در مورد مناطق دیگر هم انجام شود و آنها به مشاركت فعالانه ترغیب شوند.
مشاركت مردم، رانت و فساد را كم ميكند
دکتر سیامک زندرضوی، عضو هیئت مدیره انجمن جامعه شناسی ایران هم كارشناس اجتماعی دیگری بود كه از تجربیاتش در زمان زلزله بم گفت. این استادیار بازنشسته دانشگاه باهنر كرمان كه تجربه كار میدانی در مناطق زلزلهزده را دارد، تاكید كرد پیامدهای فاجعهبار یك زلزله، فرصتی برای ارتقای سطح مشاركت و كیفیت زندگی شهروندان است.
مدیرعامل انجمن دوستداران كودك كرمان تاكید كرد: من به جامعهشناسی مردممدار تعلق دارم، 33 سال است جامعهشناس - تسهیلگر هستم كه به عنوان فعال اجتماعی از محیط دانشگاه بیرون میروم و تحقیقات میدانی انجام میدهم چون معتقدم بخشی از وظیفه جامعهشناسی این است كه كمك كند صداهای مختلف شنیده شود نه این كه تنها نظریه صادر كند.
او در بخشی از صحبتش با مطرح كردن این سوال كه «موانع مشاركت شهروندان در فرآیندهای مرتبط با خودشان چیست و چطور میتوانیم این موانع را برداریم؟» گفت: مساله اینجاست كه خود دستگاه اداری حاكمیت یكی از موانع و مشكلاتی است كه باعث میشود چنین مشاركتی وجود نداشته باشد. در ساعتهای اولیه بعد از زلزله میبینیم كه مردم خودشان مدیر و مدبر هستند، همدیگر را نجات میدهند و به بهداری میرسانند، شروع به آواربرداری میكنند و ... اما بعد از دو روز، وقتی دستگاههای اداری وارد فضا میشوند، به آنها میگویند در خانه بنشینید، ما كارها را انجام میدهیم. به این ترتیب آنها را بیاختیار و منفعل كرده و اجازه نمیدهند در فرآیند بازسازی شهر، مشاركت و نقش داشته باشند.
دكتر زند رضوی درباره مشكلاتی كه در مواقع بحران، از طرف مسئولان به وجود میآید را این موارد برشمرد: تعدد مراكز تصمیمگیری در امور واحد، نبود سازوكار مشاركتی، نبود پاسخگویی، استفاده از نیروهای غیرمحلی، هجوم مردم فقیر اطراف، ناتوانی سیستم خدمترسانی ضروری به مردم، به انفعال كشاندن شهروندان در مناطق آسیبدیده و مواردی از این قبیل، همه میتواند به نارضایتی مردم آسیبدیده و درنهایت اعتراض و شورشهای كور تبدیل شود كه هرچند قابل كنترل هستند اما نارضایتی درونی مردم را به همراه خواهند داشت در حالی كه تشكیل شورایاریها، سیستم اطلاعرسانی منسجم، پایشهای منسجم، پالایش شهرها از افراد غیرمستقیم و برپایی اجتماعات محلی میتواند راهكاری باشد برای این كه پس از حادثه، نارضایتی به وجود نیاید. به این ترتیب، چرا منتظر اعتراض بمانیم وقتی میشود بسترها را طوری فراهم كرد كه این نارضایتیها به وجود نیاید؟
این جامعهشناس هم مانند نمایندگان پویش كپر و كولمان، بر مشاركت مردم بعد از وقوع حوادثی مانند زلزله تاكید كرد: طرحهای تفصیلی را باید شهروندان تهیه كنند، كارشناسها فقط باید كنار آنها باشند، اگر شهروندان را مشاركت بدهیم، رانت و فساد از بین میرود، باید مساله را به كمك خود مردم پیدا كرد و بعد با كمك همان مردم برای آن مشكل و مطالبه، راه حل پیدا كرد. ما هنگام حوادثی مانند زلزله، بینشهای فقاهتی - عقوبتی، فلسفی - شهودی و روانشناسانه داریم اما جای بینش جامعهشناسانه خالی است.
مدیریت بحران اجتماع محور، نكتهای بود كه این جامعهشناس با سابقه تحقیقات میدانی در مناطق زلزلهزده به آن تاكید كرد: نیاز داریم كه با شناخت بسترها، زمینهها و عواملی كه سلامت و رفاه را تحت تاثیر قرار میدهد، راهحلهایی داشته باشیم كه به كمك مردم آسیبدیده بیاید نه این كه آنها را دچار مشكلات دیگری كند.